صابون گیاهی پاپایا

صابون پاپایا گیاهی اصل

ضد لک

روشن کننده

و ضد جوش و آکنه

توضیحات بیشتر

 

نثر کهن با عنوان “گفتار پیر طریقت” – از خواجه عبدالله انصاری

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ansari-a94.jpg

(نثر کهن با عنوان “گفتار پیر طریقت”)

از خواجه عبدالله انصاری

شرح: پیر طریقت چنین گفت: “خدایا” به هر صفت كه هستم، برخواست تو موقوفم، به هر نام كه مرا خوانند به بندگی تو معروفم. تا جان دارم، رخت از این كوی برندارم، هر كس كه تو آن اویی، بهشت او را بنده است، و آنكه تو در زندگانی او هستی، زنده جاوید است. خداوندا، گفتار تو راحت دل است و دیدار تو زندگانی جان. زبان به یاد تو نازد و دل به مهر، و جان به اعیان. خدایا، اگر تو فضل كنی دیگران چون باد. پروردگارا آنچه من از تو دیدم، دو گیتی بیاراید. شگفت آنكه جان من از تو نمی آساید. خدایا چند نهان باشی و چند پیدا؟ كه دلم حیران گشت و جان شیدا. تا كی در استتار و تجلی، كی بود آن تجلی جاودانی؟ الهی چند خوانی و رانی؟ بگداختم در آرزوی روزی كه در آن روز تو مانی. تا كی افكنی و برگیری؟ این چه وعده است بدین درازی و بدین دیری؟؟
خدایا، این بوده و هست و بودنی. من به قدر و شأن تو نادانم، و سزای تو را نتوانم در بیچارگی خود گردانم. روز به روز بر زیانم، چون منی چون بود؟ چنانم. از نگریستن در تاریكی به فغانم، كه خود بر هیچ چیز هست ماندنم ندانم. چشم بر روی تو دارم كه تو مانی و من نمانم چون من كیست؟ اگر آن روز ببینم اگر ببینم به جان، فدای آنم.

پیر طریقت گفت: روزگاری او را می جستم، خود را می یافتم، اكنون خود را می جویم او را می یابم. ای حجت را یاد و انس را یادگار، چون حاضری این جستن به چه كار.
الهی، یافته می جویم، با دیده ور می گویم كه دارم چه جویم؟ كه می بینم چه گویم؟ شیفته این جست و جویم گرفتار این گفت و گویم. ای پیش از هر روز و جدا از هر كس، مرا در این سوز هزار مطرب نه بس؟!

خدایا به عنایت ازلی، تخم هدایت كاشتی، به رسالت پیامبران آب دادی، به یاری و توفیق پروردی به نظر خود به بار آوردی. پروردگارا، سزد كه اكنون سموم قهر از آن بازداری و كشته عنایت ازلی را به رعایت ابدی مدد كنی. خدایا، گاه گویم كه در اختیار توام، از پس پوشش بینم، باز ناگاه نوری تابد كه جمله بشریت در جنب آن ناپیدا بود. خدایا، چون عین هنوز منظر عیان است، این بلای دل چیست، چون این همه راه همه بلاست پس چندین لذت چیست؟ الهی گاه از تو می گفتم، گاه از تو می نوشیدم میان جرم خود و لطف تو می اندیشیدم، كشیدم آنچه كشیدم همه نوش گشت چون آوای تو شنیدم.

پیر طریقت چنین گفت: این دوستی و محبت تعلق به خاك ندارد بلكه تعلق به نظر ازلی دارد اگر علت محبت خاك بودی در جهان خاك بسیار است كه نه جای محبت است. ولی قرعه از قدرت خود بزد ما برآمدیم و فالی از حكمت بیاورد، و آن ما بودیم، پس پروردگار به حكم ازل به تو نگرد نه به حكم حال.

پروردگارا تو در ازل ما را برگرفتی و كس نگفت كه بردار. اكنون كه برگرفتی وا مگذار و در سایه لطف خود می دار. نوشته ای زیبا و عرفانی از خواجه عبدالله انصاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.