صابون گیاهی پاپایا

صابون پاپایا گیاهی اصل

ضد لک

روشن کننده

و ضد جوش و آکنه

توضیحات بیشتر

 

بیوگرافی دکتر محمد مصدق

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/10/mosadegh-a94.jpg

(بیوگرافی دکتر محمد مصدق)

شرح: “محمد مصدق” در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی در شهر تهران دیده به جهان گشود. مصدق دولت مرد، سیاست مدار، نماینده ی چندین دوره مجلس شورای ملی و دو سال نخست وزیر کشور ایران در سال های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ بودند. او در سال ۱۲۶۱ ه.ش در تهران، در خانواده ای اشرافی نیز دیده به جهان گشود. پدر محمد، میرزا هدایت الله معروف به “وزیر دفتر” از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم (نجم السلطنه)نیز فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوه ی عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه کشور ایران بود. محمد دو برادر داشت که محمد کوچکترین آنها بود. هنگام مرگ پدرش در سال ۱۲۷۱ شمسی محمد ده سال از سنش میگذشت، ولی ناصرالدین شاه علاوه بر اعطای شغل و لقب میرزا هدایت الله به پسر ارشد او میرزا حسین خان، به دو پسر دیگر او هم القابی داد، و محمد را “مصدق السلطنه” خواند. دکتر محمد مصدق در خاطراتش از دوران کودکی خود می نویسد: چون مادرم پس از فوت پدر با برادرم میرزا حسین وزیر دفتر اختلاف پیدا کرد، با میرزا فضل الله خان وکیل الملک منشی باشی ولیعهد (مظفرالدین شاه) ازدواج کرده و مرا هم با خود به تبریز برد. در آن موقع من در حدود دوازده سال داشتم. “محمد خان مصدق السلطنه” نیز پس از پایان تحصیلات مقدماتی خود در تبریز همراه پدر خوانده اش، که بعد از جلوس مظفرالدین شاه بر تخت سلطنت به سمت منشی مخصوص شاه گمارده شده بود، به تهران بازگشت.

بقیه زندگینامه دکتر مصدق در ادامه مطلب…

محمد با وجود سن کم خود در نخستین سال های خدمت در مقام مستوفی گری خراسان کاملا در کار خود مسلط شد و توجه و علاقه عموم را به طرف خود جلب کرد. درباره خدمات وی در خراسان افضل الملک در کتاب افضل التواریخ چنیننگاشته است: میرزا محمد خان مصدق السلطنه را امروز از طرف شغل مستوفی و محاسب خراسان می گویند، لیک رتبه و حسب و نسب و استعدا و هوش و فضل و حسابدانی این طفل نیز یک شبه ره صد ساله می پیماید. این جوان بقدری آداب دان و قاعده پرداز می باشد که هیچ مزیدی بر آن متصور نیست. گفتار و رفتار و پذیرائی و احتراماتش در حق مردم به گونه ای می باشد که خود او از متانت و بزرگی خارج نمی گردد، ولی بدون تزویر و ریا با کمال خفض جناح کمال ادب را درباره مردمان بجای می آورد و نهایت مرتبه انسانیت و خوش خلقی و تواضع را سرمشق خود گمارده است.
مصدق بعد از بازگشت به تهران در اولین انتخابات دوره مشروطیت نامزد وکالت شد. وی به نمایندگی از طبقه اعیان و اشراف اصفهان در اولین دوره تقنینیه انتخاب شد. ولی اعتبارنامه وی بدلیل این که سنش به سی سال تمام نرسیده بود مردود گشت.
او در سال ۱۲۸۷ ه.ش برای ادامه تحصیلات خود به فرانسه رفت و پس از خاتمه تحصیل در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رهسپار شد و به این ترتیب به اخذ درجه دکترای حقوق نائل آمد. بازگشت مصدق به ایران با آغاز جنگ جهانی اول مصادف بود. بعد از بازگشت مصدق السلطنه با سوابقی که در امور مالیه و مستوفی گری خراسان داشت به خدمت در وزارت مالیه دعوت شد. دکتر مصدق قریب چهارده ماه در کابینه های مختلف این سمت را حفظ نمود، تا اینکه سرانجام در حکومت صمصام السلطنه به علت اختلاف با وزیر وقت مالیه (مشار الملک) از معاونت وزارت مالیه استعفا می دهد و هنگام تشکیل کابینه دوم وثوق الدوله مجدداً عازم اروپا شد.
مصدق در خاطراتش از دوران اقامت در سویس که آنرا “وطن ثانوی” خود می دانست، می نویسد: در آنجا بودم که قرارداد وثوق الدوله بین ایران و انگلیس منعقد شد… تصمیم گرفتم در سویس اقامت کنم و به کار تجارت پردازم. مقدار اندکی هم کالا که در ایران کمیاب شده بود خریده و به ایران فرستادم، و بعد چنین صلاح دیدم که با پسر و دختر بزرگم که ده سال بود وطن خود را ندیده بودند به ایران بازگردم و بعد از تصفیه کارهایم از ایران نیز مهاجرت نمایم. این بود که همان راهی که رفته بودم به قصد بازگشت به ایران حرکت نمودم… دکتر مصدق سپس متن مفصلی را از جریان مسافرت خود از طریق قفقاز به ایران شرح داده و از آن جمله می نویسد چون کمونیستها بر این منطقه مسلط شده بودند، به او پیشنهاد کرده بودند که دستهایش را با دوده سیاه کند تا کسی فکر نکند او سرمایه دار است! وی همچنین بیان می کند: به دستور ژنران قنسول ایران در تفلیس اتومبیلی تهیه نمودند که با پرداخت چهل هزار مناتت مرا به پتروسکی برساند و از آنجا از طریق دریا وارد مشهد سر (بابلسر فعلی) شویم. ولی چند ساعتی قبل از حرکت خبر رسید که کمونیستها دربند را تصرف کرده اند که بدین ترتیب مایوس شدم و چون نا امنی در تفلیس رو به گسترش می گذاشت از همان خطی که آمده بودم به سویس بازگشتم. بعد از بازگشت دکتر مصدق به سویس، مشیرالدوله که به جای وثوق الدوله به نخست وزیری انتخاب شده بود، تلگرافی بعنوان مصدق السلطنه به سویس ارسال کرد و او را برای تصدی وزارت عدلیه به ایران دعوت نمود. دکتر مصدق تصمیم گرفت از راه بنادر جنوب به ایران برگردد. در بازگشت دکتر مصدق به ایران از طریق بندر بوشهر، پس از ورود به شهر شیراز بر اساس تقاضای محترمین فارس و والیگری (استانداری) فارس منصوب شد و تا کودتای سوم اسفند سال ۱۲۹۹ در این مقام بود و برای ایجاد امنیت و جلوگیری از تعدی افدامات موثری نیز انجام داد.
با به وقوع پیوستن کودتای سید ضیا و رضا خان، دکتر مصدق تنها شخصیت سیاسی ایران بود که دولت کودتا را به رسمیت نشناخت و از مقام خود استعفا داد. سپس از فارس عازم تهران گشت. ولی بنا به دعوت سران بختیاری به آن دیار رفت تا کابینه سید ضیا پس از ۱۰۰ روز ساقط شد. با سقوط کابینه ضیا، وقتی قوام السلطنه به نخست وزیری رسید، دکتر مصدق را به وزارت مالیه (دارائی) انتخاب کرد که با قبول شرایطی همکاری خود را با دولت جدید پذیرفت. با سقوط دولت قوام السلطنه و روی کار آمدن مجدد مشیرالدوله وقتی از مصدق خواسته شد که با سمت والی آذربایجان با دولت همکاری کند، با گذاشتن این شرط که ارتشیان تحت امر مصدق در منطقه باشند، قبول کرد و از اواخر بهمن ۱۳۰۰ تا اواسط سال ۱۳۰۱ این ماموریت را پذیرفت، ولی در اواخر کار بخاطر سرپیچی فرمانده قشون آذربایجان از اوامرش بدستور رضا خان سردار سپه، وزیر جنگ وقت، از این سمت استعفا داد و به تهران مراجعت نمود. در خرداد ماه سال ۱۳۰۲ دکتر مصدق در کابینه مشیرالدوله به سمت وزیر خارجه انتخاب شد و با خواسته انگلیسیها برای دو ملیون لیره که مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کرده اند بشدت مخالفت کرد و آب پاکی را بر دست وزیر مختار انگلستان ریخت. پس از استعفای مشیرالدوله، سردار سپه به نخست وزیری رسید و دکتر مصدق از همکاری با این دولت خودداری کرد.
دکتر مصدق در دوره پنجم و ششم مجلس شواری ملی به وکالت مردم تهران انتخاب شد و در همین زمان که با صحنه سازی سلطنت خاندان قاجار منقرض و رضا خان سردار سپه و نخست وزیر فعلی به مقام پادشاهی رسید، او قاطعانه با این انتخاب به مخالفت برخاست. زمانیکه عمر مجلس ششم پایان یافت و رضا شاه با دیکتاتوری مطلق فاتحه حکومت مشروطه و دمکراسی را خواند، دکتر مصدق طی سالیان دراز خانه نشین شد و در اواخر سلطنت پهلوی اول که همه رجال سابق یا از بین رفته بودند و یا دست بیعت با حکومت داده بودند، مصدق به زندان افتاد ولی پس از چند ماه آزاد شد و تحت نظر در ملک خود در احمد آباد مجبور به سکوت گشت. رضا شاه در سال ۱۳۲۰ پس از اشغال ایران بوسیله قوای روس و انگلیس، از سلطنت برکنار شد و به آفریقای جنوبی تبعید شد و دکتر مصدق نیز به تهران مراجعت نمود.
مصدق در انتخابات شورانگیز دوره ۱۲ مجلس که پس از سقوط رضا شاه برپا گشت، بار دیگر در مقام وکیل اول تهران قدم به مجلس گذاشت و مورد تجلیل تمام ملت ایران قرار گرفت. در انتخابات دوره ۱۵ مجلس بخاطر مداخلات نامشروع قوام السلطنه (نخست وزیر) و شاه مانع شدند تا دکتر مصدق قدم به مجلس بگذارد و انگلیسیها بتوانند قرارداد تحمیلی سال ۱۹۳۳ دوره رضا شاه را که بمدت ۶۰ سال حقوق ملت ایران را از نفت جنوب ضایع می ساخت، در دولت ساعد مراغه ای تنفیذ سازند. خوشبختانه بر اثر فشارهای افکار عمومی مقصود انگلیسیها تامین نگشت و عمر مجلس پانزدهم پایان یافت. در همین زمان بود که دکتر مصدق و همراهان او اقدام به پایه گذاری و تشکیل جبهه ی ملی ایران را کردند. بر خلاف انتظار انگلیسی ها، در انتخابات مجلس ۱۶ با همه تقلبات و حمایت شاه و دربار صندوق های ساختگی آرا تهران باطل گشت و هژیر وزیر دربار دست نشانده والاحضرت اشرف بقتل رسید و در نوبت دوم انتخابات، دکتر مصدق و گروهی از یارانش که هنوز دو سه نفری از آنها راه خیانت در پیش نگرفته بودند، به مجلس راه یافتند، که در همین دوره مجلس پس از کشته شدن سپهبد رزم آرا، طرح ملی شدن صنایع نفت جنوب به رهبری دکتر مصدق تصویب گشت و اندکی بعد در شور و اشتیاق عمومی دکتر مصدق به نخست وزیری رسید تا قانون ملی شدن صنعت نفت را به مرحله اجرا در آورد. در اردیبهشت سال ۱۳۳۰ محمد مصدق با تکیه به رای اعتماد اکثر نمایندگان مجلس به نخست وزیری منصوب شد. اولین اقدام دکتر محمد مصدق پس از معرفی کابینه ی خود، اجرای طرح ملی شدن صنعت نفت بود. در پی شکایت دولت انگلیس از دولت ایران و طرح شکایت مزبور در شورای امنیت سازمان ملل، دکتر مصدق عازم نیویورک شد و به دفاع از حقوق ایران در مقابل دولت انگلیس پرداخت. سپس به دادگاه لاهه رفت و در احقاق حق ملت ایران به پیروزی دست یافت. در مراجعت به ایران سفری به مصر داشت و در آنجا مورد استقبال پر شور ملت مصر قرار گرفت. انتخابات دروه ۱۷ مجلس بخاطر دخالت های ارتشیان و دربار به تشنج کشید و کار بجایی رسید که پس از انتخاب ۸۰ نماینده، دکتر مصدق دستور توقف انتخابات در حوزه های باقی مانده را داد.
مصدق برای جلوگیری از کارشکنی های ارتش درخواست انتقال وزارت جنگ به دولت را به شاه نمود. که این درخواست از طرف شاه پذیرفته نشد. به همین دلیل دکتر مصدق در تاریخ ۲۵ تیرماه ۱۳۳۱ از مقام نخست وزیری استعفا داد. یکروز بعد، مجلس قوام السلطنه را به نخست وزیری انتخاب نمود و قوام السلطنه با صدور بیانیه ی شدید الحنی نخست وزیری خود را اعلام کرد. مردم ایران که از برکناری دکتر مصدق شدیدا خشمگین بودند، بدنبال چهار روز تظاهرات و قیام های متناوب در حمایت از دکتر مصدق، موفق به ساقط کردن دولت قوام شدند، و در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دکتر مصدق بار دیگر به مقام نخست وزیری ایران منصوب گشت. در روز ۹ اسفند سال ۱۳۳۱ دربار با کمک عده ای از روحانیون، افسران اخراجی و اراذل و اوباش تصمیم به برپایی توطئه ای بر علیه دکتر مصدق کردند تا او را از بکشند. نقشه از این قرار بود که شاه در آن روز به عنوان سفر به اروپا از پایتخت خارج شود و اعلام کند که این به درخواست دکتر مصدق است (برای اطلاعات بیشتر به کتاب  خاطرات و تالمات دکتر مصدق بقلم خود ایشان مراجعه شود). ارازل و اوباش نوکر دربار هم به بهانه جلوگیری از سفر شاه در مقابل کاخ شاه تظاهرات برپا نمایند و هنگام خروج دکتر مصدق از دربار، او را بقتل برسانند. ولی از آنجائیکه مصدق از نقشه اطلاع یافت توانست جان سالم بدر برد و توطئه ی آنها با شکست روبرو شد. سرتیپ افشار طوس رئیس وفادار شهربانی دکتر مصدق، توسط عمال دربار و افسران اخراجی به طرز وحشیانه ای بقتل رسید. بعلت اختلافات شدید مجلس با دولت دکتر مصدق، و در پی استعفای بسیاری از نمایندگان مجلس، دولت اقدام به برگذاری همه پرسی در سطح کشور کرد تا مردم به انحلال یا عدم انحلال مجلس رای دهند. در این همه پرسی که البته به خاطر همزمان نبودن زمان انتخابات در تهران و شهرستانها، و همچنین جدا بودن محل صندوق های مخالفان و موافقان انحلال مجلس مورد انتقاد بسیاری از منتقدان قرار گرفت، در حدود دو میلیون ایرانی به انحلال مجلس رای مثبت دادند و مجلس در روز ۲۳ مرداد ۱۳۳۲ رسما منحل شد.
در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ طبق نقشه ای که سازمان های جاسوسی آمریکا و انگلیس برای براندازی دولت مصدق طراحی کرده بودند، شاه دستور عزل دکتر مصدق را صادر کرد و رئیس گارد سلطنتی خویش، سرهنگ نصیری را موظف کرد تا با محاصره خانه نخست وزیر فرمان را به وی اعلام کند. همچنین نیروهایی از گارد سلطنتی مامور بازداشت عده ای از وزرای دکتر مصدق شدند. ولی نیروهای محافظ نخست وزیری با یک حرکت غافلگیر کننده رئیس گارد سلطنتی و نیروهایش را خلع سلاح و بازداشت نمودند و نقشه کودتای ۲۵ مرداد به شکست انجامید.
در روز ۲۸ مرداد ماه ۱۳۳۲ دولت های انگلیس و آمریکا با اجرای نقشه دقیقتری دست به کودتای دیگری علیه دولت ملی دکتر مصدق زدند که اینبار موجبسقوط دولت مصدق شد. در این روز سازمان سیا با خریدن فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، اراذل و اوباش تهران آنها را به خیابانها کشانید. بدلیل خیانت رئیس شهربانی و بی توجهی رئیس ستاد ارتش دولت مصدق، کودتاچیان توانستند به آسانی خود را به خانه دکتر مصدق برسانند و پس از چندین ساعت نبرد خونین گارد محافظ نخست وزیری را از بین ببرند و خانه او را پس از غارت کردن به آتش بکشانند. ولی دکتر مصدق موفق شد به همراه یاران خود از نردبان استفاده کرده و به خانه همسایه پناه ببرد. در این کودتا گروهی از یاران سابق دکتر مصدق نیز به بهانه مخالفت با مصدق با اجانب همکاری نمودند! همچنین اعضای حزب کمونیست توده که در روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد به بهانه هواداری از دکتر مصدق دست به اغتشاشات می زدند، در روز ۲۸ مرداد هیچ کاری بر ضد کودتای آمریکائیان انجام ندادند.
در روز ۲۹ مرداد دکتر مصدق و یارانش خود را به حکومت کودتا به رهبری ژنرال زاهدی تسلیم نمودند. در دادگاهی نظامی، دکتر مصدق با افشا ساختن اسرار کودتای ۲۵ و ۲۸ مرداد چهره کودتاچیان را نزد جهانیان رسوا ساخت. در پایان دادگاه وی را به ۳ سال زندان محکوم کردند و پس از گذراندن ۳ سال زندان، دکتر مصدق به ملک خود در احمد آباد تبعید شد و تا آخر عمر تحت نظارت شدید بود. در سال ۱۳۴۲ همسر دکتر مصدق، خانم ضیاالسلطنه، در سن ۸۴ سالگی درگذشت و دکتر مصدق را بیش از پیش در غم فرو برد. حاصل ازدواج آنها ۲ پسر و ۳ دختر بود. سرانجام در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ دکتر محمد مصدق بدلیل بیماری سرطان، در سن ۸۴ سالگی زندگی را بدرود گفت. پیکر مطهر او در یکی از اتاق های خانه اش در احمد آباد به خاک سپرده شد. این بود زندگینامه دکتر مصدق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.