صابون گیاهی پاپایا

صابون پاپایا گیاهی اصل

ضد لک

روشن کننده

و ضد جوش و آکنه

توضیحات بیشتر

 

نثر کهن “فرهنگ و هنر و دانایی” – نوشته قابوس بن وشمگیر

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ghaboe-a94.jpg

(نثر کهن “فرهنگ و هنر و دانایی”)

نوشته قابوس بن وشمگیر

شرح: تن خویش را بعث كن به فرهنگ و هنر آموختن، و از این رو تو را به دو چیز حاصل گردد: یا به كار بستن چیزی كه دانی، یا به آموختن آن چیز كه ندانی. حكمتو سقراط گفته: هیچ گنجی بهتر از هنر نیست و هیچ دشمن بدتر از خوی بد نیست و هیچ عزی بزرگوارتر از دانش نباشد، و هیچ پیرایه، بهتر از شرم نباشد. پس آموختن را وقتی پیدا مكن چه در هر وقت و در هر حال كه باشی، چنان باش كه یك ساعت از تو در نگذرد تا دانشی نیاموزی و اگر در آن وقت، دانایی حاضر نباشد از نادانی بیاموز كه دانش از نادان نیز آموخت. از آنكه هر هنگام كه به چشم دل در نادان نگری و بصارت عقل بر وی گماری آنچه تو را از وی ناپسند آید دانی كه نباید كرد.

اسكندر چنین گفت:
حكمت: من منفعت نه همه از دوستان یابم، بلكه از دشمنان نیز یابم از آنچه اگر در من فعلی زشت باشد، دوستان به موجب شفقت بپوشانند تا من ندانم، و دشمن بر اساس دشمنی بگوید تا مرا معلوم گردد. این فعل بد را از خویشتن دور كنم، پس آن منفعت از دشمن یافته باشم نه از دوست. تو نیز دانش آموخته باشی كه از دانایان.
و بر مردم واجب می باشد چه بر بزرگان و چه بر فروتران هنر و فرهنگ آموختن كه فزونی بر همسران خویش به فضل و هنر توان یافت. چون در خویشتن هنری نبینی كه در امثال خویش نبینی همیشه خود را فزون تر از ایشان دانی و مردمان نیز تو را افزون تر دانند از همسران تو به قدر فضل و هنر تو. و چون مرد عاقل ببیند كه وی فزونی نهادند بر همسران وی به فضلی و هنری، جهد كند تا فاضلتر و بهره مندتر شود و هر آنگاه كه مردم چنین كند بس دیر برنیابد تا بزرگوارتر هر كسی شود. و دانش کسب کردن، برتری یافتن باشد بر همسران و مانند خویش و دست باز داشتن از فضل و هنر، نشان خرسندی بود بر فرومایگان و آموختن هنر و تن را مالیده داشتن از كاهلی سخت سودمند است كه چنین گفته اند:

كاهلی فساد تن باشد و اگر تن تو را فرمان برداری نكند نگر تا ستوه نشوی، چرا كه تنت از كاهلی و دوستی آسایش، تو را فرمانبردار از آنكه تن ما را تحریك طبیعی نیست و هر حركتی كه تن كند به فرمان كند نه به مراد. كه هرگز تا نخواهی و نفرمایی تن تو را آرزوی كار كردن نباشد پس تو به ستم، تن خویش را فرمان بردار گردان و به قهر او را به اطاعت آور كه هر كه تن خویش را مطیع خویش نتواند گرداند، وی را از هنر بهره نباشد و چون تن خویش ار فرمان بردار خویش كردی به آموختن هنر سلامت دو جهانی اندر هنرش بیابی و سرمایه همه نیكی ها اندر دانش و ادب نفس و تواضع و پارسایی و راستگویی و پاك دینی و پاك شلواری و بی آزاری و بردباری و شرمگینی شناس. اما به حدیث شرمگینی، اگر چه گفته اند “الحیاء من الایمان” بسیار جای بود كه حیا بر مرد و بال بود. و چنان شرمگین مباش كه از شرمگینی در مهمات خویش تقصیر كنی و خلل در كار تو آید كه بسیار جای بود كه بی شرمی باید كرد تا غرض حاصل شود. شرم از فحش و ناجوانمردی و نا حفاظی و دروغ زنی دار. از گفتار و كردار با صلاح شرم مدار كه بسیار مردم بود كه از شرمگنی از غرضهای خویش بازماند.
چنانكه شرمگینی نتیجه ایمان می باشد، بی نوایی نتیجه شرمگینی است. جای شرم و جای بی شرمی باید دانست و آنچه به صواب نزدیك تر است باید انجام داد. كه گفته اند مقدمه نیكی شرم است و مقدمه بدی بی شرمی است. اما نادان را مردم مدان و دانای بی هنر را دانا مشمر و پرهیزگار بی دانش را زاهد مدان. و با مردم نادان صحبت مكن خاصه با نادانی كه پندارد داناست. و بر جهل خرسند مشو و صحبت جز با مردم نیكنام مكن كه از صحبت نیكان مردم نیكنام شود چنانكه روغن كنجد از آمیزش با گل و بنفشه كه به گل و بنفشه اش باز می خوانند از اثر صحبت ایشان.
و كردار نیك را ناسپاس مباش و فراموش مكن و نیازمند خود را به سر باز مزن كه وی را رنج نیازمندی بس است. خوش خویی و مردمی پیشه كن و از خوی های ناستوده دور باش و بی سپاس و زبان كار مباش كه ثمره زیان كاری رنج مندی بود و ثمره رنج نیازمندی بود و ثمره نیازمندی فرومایگی. و جهد كن تا ستوده خلقان باشی و نگر تا ستوده جاهلان نباشی كه ستوده عام، نكوهیده خاص بود چنانكه در حكایتی شنیدم: گویند روزی “افلاطون” نشسته بود از جمله خاص آن شهر، مردی به سلام او اندر آمد و بنشست و از هر نوع سخنی همی راند در میانه سخن بگفت: ای حكیم امروز فلان مرد را دیدم كه سخن تو می گفت و تو را دعا و ثنا همی گفت و می گفت افلاطون بزرگوار مردی است كه هرگز كس چن او نبوده است و نباشد.
خواستم كه شكر او را به تو رسانم افلاطون چون این سخن بشنید، سر فرو برد و بگریست و سخت دل تنگ شد. آن مرد گفت: ای حكیم، از من چه رنج آمد تو را كه چنین تنگ دل شدی؟ افلاطون پاسخ داد: از تو مرا رنجی نرسید، لیكن مرا مصیبتی از این بدتر چه بود كه جاهلی مرا بستاید و كار من او را پسندیده آید؟ ندانم كه كدام كار جاهلانه كردم كه به طبع او نزدیك بود كه او را آن خوش آمد و مرا بدان بستود؟ تا توبه كنم از آن كار و این غم مرا آن است كه مگر من هنوز جاهلم، كه ستوده جاهلان، جاهلان باشند. و هم در این معنی حكایت دیگر یاد آمد.
چنین آورده اند كه: محمدبن زكریارازی رحم الله می آمد با گروهی از شاگردان خویش، دیوانه ای پیش ایشان رفت، در هیچ كس ننگریست مگر در محمدبن زكریا و نیك در وی نگاه بجست و در روی او بخندید. محمدبن زكریا باز خانه آمد و مطبوخ افتیمون بفرمود پختن و بخورد. شاگردان گفتند كه چرا مطبوخ خوردی؟ گفت: از بهر آن خنده دیوانه كه تا وی از جمله سودای، جزوی با من ندید، با من نخندید، چه گفته اند: كل طایر بطیر مع شكله.
دیگر، تندی و تیزی عادت مكن و زحلم خالی مباش ولكن یكباره چنان مباش نرم كه از خوشی و نرمی بخوردندت و نیز چنان درشت مباش كه هرگز به دست نسپاوندت. و با همه گروه موافق باش كه به موافقت از دوست و دشمن مراد حاصل توان كرد. و هیچ كس را بدی میاموز كه بد آموختن دوم بدی كردن است. و اگر چه بی گناه، كسی تو را بیازارد تو جهد كن تا تو او را نیازاری كه خانه كم آزاری در كوی مردمی است. و اصل مردمی گفته اند كه كم آزاری است. پس اگر مردمی كم آزار باش.
دیگر اینکه: كردار با مردمان نیكو دار از آنچه مردم باید كه در آینه نگرد اگر دیدارش خوب بود باید كردارش چو دیدارش بود كه از نیكوی زشتی نزیبد. نشاید كه از گندم جو روید و از جو گندم. و اندر این معنی مرا دو بیت است:

ما را صنم همی بدی پیش آری
 از ما تو چرا امید نیكــی داری؟
 رو جـانا رو همی غــلط پنداری
 گندم نتوان درود چوت جو كاری

از اینرو اگر در آینه نگرد، روی خویش زشت بیند هم باید كه نیكی كند كه اگر زشتی كند بر زشتی فزدوه باشد و بس ناخوش و زشت بود دو زشتی به یكجا. و از یاران مشفق و آزموده نصیحت پذیرنده باش و با ناصحان خویش هر وقت به خلوت باش، زیرا كه فایده تو از ایشان به وقت خلوت باشد. و چنین سخنها كه من یاد كردم بخوانی و بدانی و بر فضل خویش چیره گردی، آنگاه به فضل و هنر خویش غره مباش. و مپندار كه تو همه چیز بدانستی، خویشتن را از جمله نادانان شمر كه دانا آنگه باشی كه بر دانش خویش واقف گردی. نثری کهن و زیبا را شاهد بودیم از نوشته های قابوس بن وشمگیر- با ادنکی دخل و تصرف توسط اس ام اس کده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.