گلچین ترانه های خیام
آثار خیام
بر لوحْ نشانِ بودنیها بودهاست
پیوسته قلم ز نیک و بد فرسودهاست
در روز ازل هر آنچه بایست بداد،
غم خوردن و کوشیدنِ ما بیهوده است
*
*
ترانه خیام
*
*
چون روزی و عمر بیشوکم نتوانکرد
خود را به کم و بیش دُژَم نتوانکرد؛
کار من و تو چنانکه رأی من و تو ست
از موم به دست خویش هم نتوانکرد
*
*
شعرهای خیام
*
*
افلاک که جز غم نفزایند دگر
نَنْهَند به جا تا نربایند دگر
نا آمدگان اگر بدانند که ما
از دَهْر چه میکشیم، نایند دگر
*
*
رباعی های خیام
*
*
ای آنکه نتیجه ی چهار و هفتی
وز هفت و چهار دایم اندر تَفْتی
می خور که هزار باره بیشت گفتم
باز آمدنت نیست، چو رفتی رفتی
*
*
اشعار خیام
*
*
تا خاکِ مرا به قالب آمیختهاند
بس فتنه که از خاک برانگیختهاند
من بهتر ازین نمیتوانم بودن
کز بوته مرا چنین برون ریختهاند
*
*
دیوان شعر پارسی
*
*
تا کی ز چراغِ مسجد و دودِ کُنِشْت؟
تا کی ز زیانِ دوزخ و سودِ بهشت؟
رو بر سر لوح بین که استادِ قضا
اندر ازل آنچه بودنی بود، نوشت
*
*
ترانه های خیام
*
*
ای دل چو حقیقتِ جهان هست مَجاز
چندین چه بَری خواری ازین رنجِ دراز!
تن را به قضا سپار و با درد بساز
کاین رفته قلم زِ بهرِ تو ناید باز
*
*
سایت شعر نو
*
*
در گوشِ دلم گفت فلک پنهانی
حُکمی که قضا بُوَد ز من میدانی؟
در گردشِ خود اگر مرا دست بُدی
خود را برهاندمی ز سر گردانی
*
*
ترانه های خیام
*
*
نیکی و بدی که در نهادِ بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر رَهِ عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده