گلچین رباعی های خیام نیشابوری
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جاه و جلالش نفزود؛
وز هیچکسی نیز دو گوشم نشنود
کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود!
*
*
گلچین شعرهای رباعی خیام نیشابوری
*
*
آورد به اِضطرارم اوّل به وجود
جز حیرتم از حیات چیزی نفزود
رفتیم به اِکراه و ندانیم چه بود
زین آمدن و بودن و رفتن مقصود!
*
*
گلچین شعرهای رباعی
*
*
هرچند که رنگ و روی زیباست مرا
چون لاله رخ و چو سَرْو بالاست مرا
معلوم نشد که در طَرَبخانهٔ خاک
نقّاشِ ازل بهرِ چه آراست مرا؟
*
*
شعر رباعی از خیام
*
*
دل سِرِّ حیات اگر کَماهی دانست
در مرگ هم اسرار الهی دانست
امروز که با خودی، ندانستی هیچ
فردا که ز خود رَوی چه خواهی دانست؟
*
*
اشعار خیام نیشابوری
*
*
تا چند زنم به روی دریاها خشت
بیزار شدم ز بتپرستان و کُنِشْت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود؟
که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت؟
*
*
گلچین رباعی های پارسی
*
*
اسرار اَزَل را نه تو دانی و نه من
وین حرفِ معمّا نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت و گوی من و تو
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من
*
*
شعرهای ناب کوتاه
*
*
این بحرِ وجود آمده بیرون ز نهفت
کس نیست که این گوهرِ تحقیق بِسُفْت
هرکس سخنی از سَرِ سودا گفته است
زان روی که هست، کس نمی داند گفت
*
*
شعر رباعی از خیام
*
*
ای دل تو به ادراکِ معمّا نرسی
در نکتهٔ زیرکانِ دانا نرسی
اینجا ز می و جام بهشتی میساز
کانجا که بهشت است رسی یا نرسی