صابون گیاهی پاپایا

صابون پاپایا گیاهی اصل

ضد لک

روشن کننده

و ضد جوش و آکنه

توضیحات بیشتر

 

گلچین شعرهای رباعی فارسی – از محتشم کاشانی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/mohtasham-kashany-sher-e94.jpg

گلچین شعرهای رباعی فارسی

از محتشم کاشانی

نواب کز و نیم مه و سال جدا
این عیدم از آن قبله ی آمال جدا
امروز که طوف کعبه فرض است و ضرور
من مانده‌ام از کعبهٔ اقبال جدا

*

*

شعر رباعی دوبیتی فارسی

*

*

ای کرده قدوم تو سرافراز مرا
وز یک جهتان ساخته ی ممتاز مرا
از خاک مذلتم چو برداشته‌ای
یک باره نگهدار و مینداز مرا

*

*

شعر رباعی فارسی

*

*

ای نورده آیینهٔ احساس مرا
لطف تو کلید قفل وسواس مرا
نام تو خدا کرده چو فرهاد تو نیز
بردار ز پیش کوه افلاس مرا

*

*

رباعیات

*

*

بنیاد دو بینی چو شد از عشق خراب
وان چشم دو بین که بود هم رفت به خواب
دادیم هزار بوسه بر یک سده
کردیم هزار سجده در یک محراب

*

*

سایت رباعیات

*

*

آن شوخ که تکیه‌گاه او چشم ترست
بازوی شهان چو بالشش زیر سرت
از بس که اساس بستر او عالیست
چادر شب بسترش سپهر گرست

*

*

شعر فارسی

*

*

روزی که دلم خیال ابروی تو بست
وز ناز به من نمودی آن نرگس مست
تیری ز کمان خانه ابروی تو جست
در سینهٔ من تا پروسوفار نشست

*

*

سایت شعر فارسی

*

*
ای قصر بلند آسمان پیش تو پست
خلقت همهٔ زیردست از روز الست
بر تافته روزگار دستم به جفا
دریاب و گرنه میرود کار ز دست

*

*

شعر رباعی دوبیتی فارسی

*

*

آصف که مهین سواد اقلیم بقاست
وز آصفیش سلطنت ایمن ز فناست
تا عارضه در خانهٔ دو روزش ننشاند
معلوم نشد که سلطنت از که به پاست

*

*

شعرهای محتشم کاشانی

*

*

طراح که طرح این بنا ریخته است
انواع صنایع بهم آمیخته است
دهقانی باغ سحر پنداری از اوست
کز آب نهال‌ها برانگیخته است

*

*

بهترین اشعار کاشانی

*

*

خانی که سپهرش به سجود آمده است
مه بر درش از چرخ کبود آمده است
در سایهٔ آفتاب عیسی نسبی است
کز چرخ چهارمین فرود آمده است

*

*

سایت شعر پارسی

*

*

این حوض که دل هلاک نظارهٔ اوست
صد آیهٔ فیض بیش دربارهٔ اوست
در دعوی اعجاز زبانیست بلیغ
آبی که زبانه کش ز فوارهٔ اوست

*

*

شعر رباعی دوبیتی فارسی

*

*

گردون که به امر کن فکان چاکرتست
فرمانده از آنست که فرمانبر توست
در سایه محال نیست خورشید که تو
خورشیدی و سایه ی خدا بر سر توست

*

*

پاتوق شاعران پارسی گو

*

*

آن فتنه که در سربلند افسرتوست
ریزنده خونها ز سر خنجر توست
در سرداری که عالمی را بکشی
قربان سرت شوم چها در سر توست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.