گلچین شعر و رباعیات مهستی گنجوی
شاعر زن ایرانی
دوشینه شبم بود شبیه یلدا
آن مونس غمگسار نامد عمدا
شب تا به سحر ز دیده در میسفتم
میگفتم رب لاتذرنی فردا
*
*
شعرهای مستی گنجوی
*
*
حمامی را بگو گرت هست صواب
امشب تو بخسب و تون گرمابه متاب
تا من به سحرگهان بیایم به شتاب
از دل کنمش آتش وز دیده پر آب
*
*
مستی گنجوی
*
*
گر باد پریر خود نرگس بفراخت
دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت
امروز کشید خنجر سوسن از آب
فردا سپر از آتش کل خواهد ساخت
*
*
شعرهای رباعی مستی گنجوی
*
*
آتش بوزید و جامه ی شوم بسوخت
وز شومی شوم نیمه ی روم بسوخت
بر پای بدم که شمع را بنشانم
آتش ز سر شمع همه موم بسوخت
*
*
مهستی گنجوی
*
*
باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت
یار آمد و می در قدح یاران ریخت
آن عنبر تر رونق عطاران برد
و آن نرگس مست خون هشیاران ریخت
*
*
معروفترین شاعر زن ایرانی مهستی گنجوی
*
*
لاله چو پریر آتش شور انگیخت
دی نرگس آب شرم از دیده بریخت
امروز بنفشه عطر با خاک آمیخت
فردا سحری باد سمن خواهد بیخت
*
*
شعرهای عارفانه عاشقانه زنانه
*
*
چو دلبر من به نزد فصاد نشست
فصاد سبک دست سبک دستش بست
چون تیزی نیش در رگانش پیوست
از کان بلور شاخ مرجان برجست
*
*
معرفی شاعران بنام زن ایرانی
*
*
در مرو پریر لاله انگیخت
دی نیلوفر به بلخ در آب گریخت
در خاک نشابور گل امروز آمد
فردا به هری باد سمن خواهد ریخت
*
*
شعر پارسی
*
*
هرلحظه غمی به مستمندی رسدت
تیری به جفا به دردمندی رسدت
در کشتن عاشقان از این بیش مکوش
زنهار مبادا که گزندی رسدت
*
*
دیوان رباعیات پارسی
*
*
خط بین که فلک بر رخ دلخواه نبشت
بر برگ گل و بنفشه ناگاه نبشت
خورشید خطی به بندگیش میداد
کاغذ مگرش نبود بر ماه نبشت