صابون گیاهی پاپایا

صابون پاپایا گیاهی اصل

ضد لک

روشن کننده

و ضد جوش و آکنه

توضیحات بیشتر

 

گلیچن شعرهای شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی)

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/01/sherhay-shahriyad-day93.jpg

اشعار زیبای شهریار

در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی —– كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی —– نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی

آخــــــرش محــــنت جانــــكاه به چـــــاه انـــــدازد —– هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی

سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من —– هر كه باقیمت جان بود خریدار كســـی

*

*

گلچین شعرهای شهریار

اس ام اس کده

*

*

زمســتان پوســـتین افزود بر تن کدخدایــــان را —– ولیـکــن پوســت خواهد کند ما یــک لاقبایان را

ره ماتم ســـــرای ما ندانم از کــه می پرســــد —– زمســـــتانی که نشناسد در دولت سرایان را

به دوش از بــرف بـالاپــوش خـز ارباب مــــی آید —– که لرزانــــــد تن عــــــریان بی برگ و نوایان را

طبیب بی مروت کــــــی به بالیــن فقیـــر آیـــد —– که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را

به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر—–که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را

حریفی با تمســـخر گفت زاری شـــهریارا بـس —– که میگیرند در شــــــهر و دیار ما گدایــــان را

*

*

شعرهای سید محمدحسین بهجت تبریزی – شهریار

اس ام اس کده

*

*

شب همه بی تو كار من شكوه به ماه كردنست —– روز ستاره تا سحر تیره به آه كردنســت

متن خبر كه یك قلم بــــی تو ســـیاه شد جهان —– حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه كردنســت

نو گل نازنـــیـن من تــا تــــو نگـــاه مــــی‌كنــــی —– لطف بهار عارفان در تو نگاه كردنســت…

*

*

 زندگی نامه شهریار

اس ام اس کده

*

*

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را —– که به ماسوا فکندی همه سـایه همــا را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین —– به علی شناختم به خدا قســـم خـدا را

به خـدا که در دو عــــالم اثر از فنا نمــــاند —– چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

برو ای گدای مســــکین در خانه علی زن —– که نگین پادشــــاهی دهد از کرم گدا را …

*

*

اشعار و دوبیتی های معنادار  شهریار

اس ام اس کده

*

*

راهــــی به خـــــــدا دارد  خلوتــــــگه  تنـــهایی —– آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیــــــــی

هر جا که ســـــــری بردم در پــرده تو را دیــــدم —– تو پرده نشـــــــینی و من هـرزه ی هر جایی

بیدار تو تا بـــــودم رویـــــــای تو مـــــــی دیــــدم —– بیدار کن از خـــــوابم ای شــــــــــاهد رویایی

از چشم تو می خیزد هنگامه ی ســــر مستی —– وز زلف تو می زایــــد انگیزه ی شــــــــیدایی

هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشـــــید —– مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی

چشمی که تماشاگر دز حسن تو باشد نیست —– در عشق نمی گنجد این حسن تماشـــایی

*

*

شعرهای ادبی شاعران معاصر

اس ام اس کده

*

*

آمـدی جــانـم به قربــانـــت ولـی حالا چرا ؟ —– بی وفا،بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چــرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ ســهراب آمــــدی  —– ســـنگدل این زودتـر می خواســتی حالا چـــرا ؟

عمر ما ار مهـلت امروز و فـردای تو نیســــت —– مـن که یـــک امـــروز مهـــمان توام فــردا چــرا ؟

نـــازنــینا ما به نــاز تــو جـــــوانی داده ایـــم —– دیـــگر اکنـــون با جوانـان ناز کــن با مــا چـــــرا ؟

وه کــــه با این عمر هــــــای کوتـه بی اعتبار —– این همه غافل شـدن از چون منی شیدا چــرا ؟

آسمان چون جمع مشتاقان،پریشان می کند —– درشـگفتم من نمـــی پاشــد ز هم دنیا چــــرا ؟

شـــهریارا بی حبیب خود نمی کردی ســفر —– راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟

بی مونس و تنها چرا ؟ —– تنها چرا ؟ حالا چرا

*

*

شعرهای عاشقانه و عارفانه بزرگان و شاعران

شعر کده

*

*

سن یاریمین قاصدی سن ایلش سنه چای دمیشم(تو قاصد یارم هستی بنشین برایت چای سفارش داده ام)

خیالینی گوندریپ دیر بســــکی من آخ وای دمیشم (از بس که من آه و ناله کرده ام خیالش را فرستاده )

آخ گجه لر یاتمامیشام من سـنه لای لای دمیشم (آه که شبها از غم فراقت نخفته ام و برایت لای لای گفته ام)

سن یاتالی من گوزومه اولدوزلاری سای دمیشم(آن دم که به خواب نازفرو رفته ای بجایت تاسحر ستاره هارا شمرده ام)

هر کس سـنه اوالوز دیه اوزوم سنه آی دمیشــم (هر کس به تو ستاره گفته است خودم برایت ماه گفته ام)

سندن سورا حیاته من شیرین دسه زای دمیشم(بعد از تو این زندگی هر قدر هم شیرین باشد در نظرم تلخ خواهد بود)

هر گوزلدن بیر گل آلیپ ســــن گوزه له پای دمیشم (از هر ماه رخی شاخه گلی گرفته و برایت دسته گلی فرستاده ام)

ســـین گون تک باتماقیوی آی باتانا تای دمیشـم(و غروب خورشید وار تو را مانند ماه گرفتگی  دیده ام چون ماه من بودی)

ایندی یایا قیـش دییرم سابق قیشا یای دمیشم(حال به بهار زمستان خواهم گفت اما قبل ها به زمستان بهار گفته ام) 

*

*

شعرهای کوتاه و پندآموز

اس ام اس کده

*

*

بر لبِ لرزان من ، فــریادِ دل ، خاموش بود —– آخــر آن تنها امیــد جــان من تنــهــا نـبــود

جز من و او ، دیگری هم بود ، امّا ای دریغ —– آگَه از دردِ دلم، زان عشقِ جان فرسا نبود  شهریار

قــمار عاشـــــقان بردی نـــــدارد از نـــداران پرس —–کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس

جوانی‌ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی اســـــت —–شب بدمستی وصبح خمار از میگساران پرس

تو کز چشـم و دل مــردم گریزانی چه میـــدانی —–حدیث اشــک و آه من برو از باد و باران پرس

جهان ویران کندگر خود بنای تخت جمشیداست —– بــرو تاریـخ این دیر کهن از یـــادگـــاران پرس

سـلامــت آنسـوی قافســت و آزادی در آن وادی —–نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس

به چشم مدعی جانان جمال خویــش ننماید —– چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس

*

*

شعرهای فارسی همراه با معنی روان

اس ام اس کده

*

*

از زنــدگــانیــــم گــــله دارد جــوانیــــــم—– شرمنده‌ی جوانـــی از این زندگانیـم

دارم هـــوای صحبت یــــاران رفتـــــه را —–یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق—– داده نویــــــد زندگــــی جــاودانیـــــم

*

*

اس ام اس شعر از شهریار

اس ام اس کده

*

*

مُشـــرکان کز هر ســـــــلاحی فتنه و شــر میکُنند —– از عـبا هنگامه وز عمّـــامه محشـر میکنند

این محبت محتسب با دکّـــــــهۀ گـــــــــبران نــکرد —– کایـن گروه تُحفه با محراب و منبر میـکنند

یک ســخن کز دل برآید برلب اینــــقوم نیســــــت  —– گرچه از بانگ اذان گوش فلک کر میــکنند

در دل مــــــــــردم هراس کیفر انـــــدازنـــدگــــــــان —– خود چــرا کمتر هراس از روز کیـفر میکنند

سـاقیان کوثرند امّا شـــــب از دســــت خــمـــــــار —–پای خُم هم میـخزند و می بساغر میکنند

در کمین اهــل ایــمــان بــا کمـند کیـــد و کـیـــــــن —–پشت هر سنگی که میابند سنگر میکنند

آنچــــه دین در قرنـــها کافر مســـلــمان کـــرده بود —– این حریــفان جمـله را یکروزه کافر میکنند

چون حقایق مسخ شده دین جز یک افسانه نیست—– کور دل آنانـــکه این افســانه باور میکنـنـد

زنـــدگــی را آخــور و آبشـــــخوری داننــــد و بـــس —–وه که انسان همقطار اسب و استر میکنند

وای از این بدخبره عـــطــاران کــــــــه از خبط دماغ —–پشگ را نایب مناب مشگ و عنبر میکنند

کوره دهها غـــــافلند از کیــــمیاکــاران عشــــــــق —– کز نگاهی سـکۀ قلب مسـین زر میــکنند

در خرابــــات آی کــاینجا مســـلـــم و گـبر و یهـــود —– جمله از یـکجُرعه می باهم برادر میـکنند

ناز درویشــــــــان و اســــتغنای ایشــــــان کز بشر —– سرفرو بردند و از افرشته ســر بر میــکنند

جام جادوئی است بار نــدان که تا سر میکشیش —–جان به جانان وصل و دل پیوند دلبر میکنند

گر تو بی کفش و کُله جَســـتی بکــــوی میــــکده —– بی سر و پایان عشقت تاج بر سر میکنند

آری اســـــتغنای طبـــــع و کیـــــمیـــــای تربیـــــت —– لعل را همسنگ خـاک و خاکرا زیر میکنند

ســینه صافی کن که از باران رحمـت چون صــدف —– دامن دریــــا دلان پُر دُرّ و گـــــوهر میـکنند

شـــــهریار از پلـــــه هـــــای عـرش اگــــر بالا روی—–قدسـیان بینی که شعر حافظ از بر میکنند

گلچین شعرهای عاشقانه و عارفانه

1 فکر می‌کنند “گلیچن شعرهای شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی)

پاسخ دادن به محمدرضاافراز لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.