گلچین شعر نو
آنچه زبان میخورد
همیشه همان چیزیست
که زبان را میخورد:
امیدِ آمدن ِلغتی
لغتی که نمی آید
تو آنسوتر آنجا تر
برابر من ایستاده ای
برابر بامن
و چهره ام
چیزی به آینه از من نمیدهد
چیزی از آینه درمن میکاهد
و انتظار صخرۀ سرخ
– نوکِ زبانِ تو –
امیدِ آمدن ِلغتی ست
لغتی که نمی آید
*
*
گزیده اشعار یدالله رویایی
*
*
بگذرد بر بستر ِ شن های داغ
گندم از شوراب روید٬ گل ز سنگ
خو بگیرد باغم ِ پاییز باغ
آن زمان دلخسته بنشینیم لنگ
در خم ِ ره بی که فریادی کنیم
خیمه برگیریم و زان پس زندگی
خالی از سودای آزادی کنیم