بایگانی برچسب: s

شعر کوتاه “آموزگار نیستم”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-nazar-ghabani-d94.jpg

(شعر کوتاه آموزگار نیستم)

شاعر: نزار قبانی

آموزگار نیستم
تا عشق را به تو بیاموزم
ماهیان نیازی به آموزگار ندارند
تا شنا کنند
پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند
تا به پرواز در آیند
شنا کن به تنهایی
پرواز کن به تنهایی
عشق را دفتری نیست
بزرگترین عاشقان دنیا
خواندن نمی دانستند

گردآوری و بازنشر: شعر کده

شعر “اعتراض”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-martin-timolr-d94.jpg

(شعر اعتراض)

شاعر: مارتین نیمولر

اول به سراغ یهودی ها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم
پس از آن به لهستانی ها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم
آنگاه به لیبرال ها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم
سپس نوبت به کمونیست ها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم
سرانجام به سراغ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر در مورد زن – شعری برای زن

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-fhadah-d94.jpg

(شعر در مورد زن – شعری برای زن)

شاعر: غاده السمان

میخواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شست وشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمان هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت
میدانی که؟ باید واقع بین بود!
صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی، بگیر!
می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب
برچسب فاحشه می زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می خواهم
برای وقتی که خواهران و برادران به قصد ارشاد
فحش و تحقیر تقدیمم می کنند
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا… اگر جایی دیدی حقی می فروختند
برایم بخر… تا در غذا بریزم
ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم!
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند
بیاویزم به گردنم… و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم!
من هنوز یک انسانم
من هر روز یک انسانم!

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر زیبای “سراپا اگر زرد و پژمرده ایم”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-aminpor-d94.jpg

(شعر زیبای سراپا اگر زرد و پژمرده ایم)

شاعر: قیصر امین پور

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برداه ایم
اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر عاشقانه و ناب “دلی کز عشق جانان دردمند است”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-atar-d94-1.jpg

(شعر عاشقانه و ناب دلی کز عشق جانان دردمند است)

شاعر: عطار

دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی، عشق بند است
وگر در عشق از عشقت خبر نیست
تو را این عشق عشقی سودمند است
هر آن مستی که بشناسد سر از پای
ازو دعوی مستی ناپسند است
ز شاخ عشق برخوردار گردی
اگر عشق از بن و بیخت بکند است
سرافرازی مجوی و پست شو، پست
که تاج پاک بازان تخته بند است
چو تو در غایت پستی فتادی
ز پستی در گذر کارت بلند است
بخند ای زاهد خشک ارنه ای سنگ
چه وقت گریه و چه جای پند است
نگارا روز، روز ماست امروز
که در کف باده و در کام قند است
می و معشوق و وصل جاودان هست
کنون تدبیر ما لختی سپند است
یقین می‌دان که اینجا مذهب عشق
ورای مذهب هفتاد و اند است
حریفی نیست ای عطار امروز
وگر هست از وجود خود نژند است

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر ناب “دل بردی از من به یغما… ای ترک غارتگر من”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-esfahani-d94.jpg

(شعر ناب و دلنشین دل بردی از من به یغما… ای ترک غارتگر من)

شاعر: صفای اصفهانی

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
می سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من، سینه من، سودای من، آذر من
دل در تف عشق افروخت، گردون لباس سیه دوخت
از آتش آه من سوخت، در آسمان اختر من
گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنه آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشه کافر من
شکرانه کز عشق مستم، میخواره و می‌پرستم
آموخت درس الستم، استاد دانشور من
در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم
خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من
اول دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون می تواند کشیدن این پیکر لاغر من

گرافیست و بازنشر: شعرکده

یکی از زیباترین شعرها “چه شبی بود و چه فرخنده شبی”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-mosadegh-d94.jpg

(زیباترین شعرها چه شبی بود و چه فرخنده شبی)

شاعر: حمید مصدق

چه شبی بود و چه فرخنده شبی
آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید
کودک قلب من این قصه ی شاد
از لبان تو شنید:
زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از بار، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست
قصه ی شیرینی ست
کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
قصه ی نغز تو از غصه تهی ست
باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل، سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تو اند
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوکواران تو اند
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک، اما ایا
باز برمی گردی؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد

گردآوری و گرافیست: اس ام اس کده

شعر عارفانه کوتاه “از باغ می برند چراغانی ات کنند”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-fazel-d94.jpg

(شعر عارفانه کوتاه از باغ می برند چراغانی ات کنند)

شاعر: فاضل نظری

از باغ مي برند چراغاني ات کنند
تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ”ابرهاي تار“
تنها به اين بهانه که باراني ات کنند
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند که زنداني ات کنند
اي گل گمان مکن به شب جشن مي روي
شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند
آب طلب نکرده هميشه مراد نيست
گاهي بهانه ايست که قرباني ات کنند

گردآوری و بازنشر: شعرکده