بایگانی برچسب: s

شعر خواندنی “باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-bagheban-hafez-d94.jpg

(شعر باغبان گر پنج روزي صحبت گل بايدش)

سروده ای از حافظ

باغبان گرپنج روزي صحبت گل بايدش
برجفاي خار هجران ،صبر بلبل بايدش

اي دل اندر بند زلفش از پريشاني منال
مرغ زيرك چون به دام افتد، تحمل بايدش

رند عالم سوز را با مصلحت بيني چه كار
كار ملك است آنچه تدبير و تحمل بايدش

تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافريست
راهرو گر صد هنر دارد توكل بايدش

با چنين زلف و رخش بادا نظربازي حرام
هر كه روي ياسمين و جعد سنبل بايدش

نازها زان نرگس مستانه اش بايد كشيد
اين دل شوريده تا آن جعد و كاكل بايدش

ساقيا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بايدش

كيست حافظ تا ننوشد باده بي آواز رود
عاشق مسكين چرا  چندين تجمل بايدش

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر خواندنی “یک با یک برابر نیست”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-golsorkhy-d94.jpg

(شعر خواندنی “یک با یک برابر نیست”)

شاعر: خسرو گلسرخی

معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
و آن یکی در گوشه ای دیگر “جوانان” را ورق می زد
برای اینکه بیخود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساویهای جبری را نشان می‌داد
با خطی خوانا بروی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت: یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید بپاخیزد…
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچه ها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه می داشت بالا بود
و آن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده می گردید؟
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می گشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له می گشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد؟
معلم ناله آسا گفت:
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست…

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر “چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-araghi-d94-1.jpg

(شعر چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟)

شاعر: فخرالدین عراقی

چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من درکشیدی
چه افتادت که از من برشکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟
به هر تردامنی رخ می‌نمایی
چرا از دیده‎ی من ناپدیدی؟
تو را گفتم که مشنو گفتِ بدگوی
علی‌رغم من مسکین شنیدی
مرا گفتی رسم روزیت فریاد
عفا الله نیک فریادم رسیدی!
دمی از پرده بیرون آی باری
که کلی پرده‎ صبرم دریدی
هم از لطف تو بگشاید مرا کار
که جمله بستگی ها را کلیدی
نخستم برگزیدی از دو عالم
چو طفلی در برم می پروریدی
لب خود بر لب من می‌نهادی
حیات تازه در من می‌دمیدی
خوشا آن دم که با من شاد و خرم
میان انجمن خوش می چمیدی
ز بیم دشمنان با من نهانی
لب زیرین به دندان می‌گزیدی
چو عنقا، تا به چنگ آری مرا باز
ورای هر دو عالم می پریدی
مرا چون صید خود کردی به آخر
شدی با آشیان و آرمیدی
تو با من آن زمان پیوستی، ای جان
که بر قدم لباس خود بریدی
از آن دم بازگشتی عاشق من
که در من روی خوب خود بدیدی
من ار چه از تو می‌آیم پدیدار
تو نیز اندر جهان از من پدیدی
مراد تو منم آری ولیکن
چو وابینی تو خود خود را مریدی
گزیدی هر کسی را بهر کاری
عراقی را برای خود گزیدی

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر کوتاه “امشب تمام عاشقان را دست به سر کن”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-ala-d94.jpg

(شعر کوتاه “امشب تمام عاشقان را دست به سر کن”)

شاعر: محمد صالح اعلا

امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه، دستی بزن، مطرب خبر کن
گل های شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند
تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دردی کشان پیمانه هاشان را شکستند
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری
امشب تمام عاشقان را دست به سر کن
یک امشبی با من بمان، با من سحر کن
یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد، شیرین بیان، حلوای تر
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری، با جان عاشق کار داری

گردآوری و بانشر: شعرکده

شعر “یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور!”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-yousof-az-hafez-d94.jpg

( شعر “یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور!”)

شاعر: حافظ

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور!
کلبه احزان شود روزی گلستان، غم مخور!
ای دل غمدیده! حالت به شود، دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان، غم مخور
گر بهار عمر باشد، باز بر تختِ چمن
چتر گل در سرکشی ای مرغ خوش خوان، غم مخور!
دور گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران، غم مخور!
هان! مشو نومید! چون واقف نیی از سرِ غیب
باشد اندر پرده بازی های پنهان، غم مخور!
ای دل! ار سیل فنا بنیاد هستی بر کَند
چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان، غم مخور!
در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان، غم مخور!
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان، غم مخور!
حالِ ما در فُرقتِ جانان و ابرام رقیب
جمله می داند خدایِ حال گردان، غم مخور!
حافظا!در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بوَد وِردت دعا و درس قرآن، غم مخور!

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر “ز بهر صید دل‌های جهانی”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-araghi-d94.jpg

(شعر “ز بهر صید دل های جهانی”)

شاعر: عراقی

ز بهر صید دل های جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
سر زلف بتان آرام نگرفت
ز بس دل ها که بی آرام کردند
چو گوی حسن در میدان فگندند
به یک جولان دو عالم رام کردند
ز بهر نقل مستان از لب و چشم
مهیا پسته و بادام کردند
از آن لب، کز درصد آفرین است
نصیب بی‌دلان دشنام کردند
به مجلس نیک و بد را جای دادند
به جامی کار خاص و عام کردند
به غمزه صد سخن با جان بگفتند
به دل ز ابرو دو صد پیغام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
نهان با محرمی رازی بگفتند
جهانی را از آن اعلام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟

گرافیست و انتشار: اس ام اس کده

بیوگرافی نظامی گنجوی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/nezami-gannjavi-a94.jpg

(بیوگرافی نظامی گنجوی)

شرح: حکیم “جمال الدین ابومحمد الیاس بن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجوی” در سال ۵۲۵ در شهر گنجه دیده به جهان گشود. (اجداد نظامی اهل شهر تفرش بوده اند). وی از استادان و داستان سرایان بزرگ در سرودن شعر تمثیلی و بزمی می باشد. نظامی تمام عمر خویش را به استثنای مسافرت کوتاهی که به دعوت قزل ارسلان (در سال ۵۸۱-۵۸۷) به یکی از نواحی نزدیک گنجه داشت ، در وطن خود گذراند. نظامی گنجوی از جمله شاعران پارسی زبانی می باشد که باید وی را در شمار ارکان شعر فارسی و از استادان مسلم این زبان به شمار آورد. او از آن سخنگویانی بود که همانند فردوسی و سعدی توانست به ایجاد و تکمیل سبک و روشی خاص دست پیدا کند. با اینکه داستان سرایی در زبان و ادب فارسی به توسط نظامی شروع نشده است، اما تنها شاعری که تا پایان قرن ششم توانسته است شعر تمثیلی را به حد اعلای تکامل برساند نظامی می باشد.

نظامی در به کاربردن الفاظ و کلمات مناسب و ایجاد ترکیبات خاص تازه و ابداع معانی و مضامین نو و دلپسند و تصویر جزئیات با نیروی تخیل و دقت در وصف مناظر و توصیف طبیعت و اشخاص و استفاده از تشبیهات و استعارات مطبوع و نو، در شمار کسانی می باشد که بعد از خود نظیری نیافته اند.

با اینکه آثار نظامی گنجوی، از نظر اطناب در سخن و بازی با الفاظ و آوردن اصطلاحات علمی و فلسفی و ترکیبات عربی فراوان و پیچیدگی معانی بعضی در برخی از ابیات، قابل خرده گیری می باشد، لیک محاسن کلام وی به قدری می باشد که باید نظامی را یکی از بزرگ ترین و برجسته ترین شعرای ایران خواند و مخصوصاً در فن خود بی همتا و بی نظیر معرفی نمود.
او در بزم سرایی، بزرگترین شاعر ادبیات فارسی می باشد. نظامی گنجوی سرانجام در سال ۶۱۴ یا ۶۱۹ در شهر زادگاهش دار فانی را وداع گفت و به خاک سپرده شد.

مهمترین اثر نظامی “پنج گنج” یا “خمسه” می باشد، و تعداد ابیات آن را تا حدود ۲۰ هزار بیت بیان کرده اند. و عبارتست از:  هفت پیکر، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، اسکندرنامه و مخزن الاسرار که تمامی مثنوی ها به سبک عراقی می باشد. این بود زندگینامه نظامی گنجوی

بیوگرافی جلیل صفر بیگی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/10/safar-bygi-m94.jpg

(بیوگرافی جلیل صفر بیگی)

شرح: جلیل صفر بیگی متولد ۱۳۵۲ ایلام دارای مدرک کارشناسی ریاضی و مسئول واحد ادبيات حوزه هنري استان ايلام می باشند. اشعار وی در قالب رباعی و شعر نو است. خلاقيت و كشف هاي ناب و زيبا در شعرهای عاشقانه و اجتماعي او  به وفور دیده می شود. رباعی های وی در قالب رباعی با رباعی های شاعران قدیم متفاوت بوده، بطور مثال در کتاب ” كم كم كلمه مي‌شوم “رباعي هايي مشاهده می شود كه ديگر تعريف رباعي و خصوصياتي كه در كتب قديم براي آن برشمرده‌ شده، در مورد آنها صدق نمي‌كند. مانند رباعي هایی كه در هيچ كدام از مصراع هايش قافيه رعايت نشده است و تنها وزن رباعي دارد. یا رباعی هایی كه سه مصراع كاملا و عينا شبيه هم دارد و تنها مصراع سوم، متفاوت است. در این رباعیات برای اولین بار در شعر فارسی به كلمات عجيب و دور از ذهني مثل لئوناردو داوينچي و يا ژوكوند برمیخوریم.

مي خواستم اين شعر رباعي باشد
اما چه كنم قافيه اش اندك بود
در دفتر سرنوشت من دست ببر
بين من و مرگ ويرگولي بگذار

دستور بده كه صندلي را بكشند
دستور بده كه صندلي را بكشند
ما منت مرگ را نخواهيم كشيد
دستور بده كه صندلي را بكشند!

اين قرمز تند را تو يادم دادي‌
موهاي بلوند را تو يادم دادي‌
انگار لئوناردو داوينچي هستم‌
لبخند ژوكوند را تو يادم دادي

معرفی کتاب های جلیل صفربیگی:
– چرا پرنده نباشم، او نویسی، کم کم کلمه میشویم، شکلکی برای مرگ، سونات بلوط، واران، عاشقانه های یک زنبور کارگر، انجیل به روایت جلیل، و … این بود مختصری از زندگینامه و معرفی آثار جلیل صفر بیگی