بایگانی برچسب: s

ضرب المثل “جيك جيك‌ مستونت‌ بود، فكر زمستونت‌ بود”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/12/jik-jik-maston-a94.jpg

ضرب المثل “جيك جيك‌ مستونت‌ بود، فكر زمستونت‌ بود”

به همراه تفسیر کوتاه

شرح: ضرب المثل “جيك جيك‌ مستونت‌ بود، فكر زمستونت‌ بود”، به‌ كسي‌ كه‌ به‌ فكر آينده اش‌ نيست و دچار مشكل‌ مي شود مي گويند: “جيك‌جيك‌ مستونت‌ بود، فكر زمستونت‌ بود؟”  
 ریشه این ضرب المثل در حکایت معروف گنجشک و مورچه است. گویند که مورچه ای در فصل بهار و تابستان دانه‌ ها‌ را‌ به‌ لانه اش‌ مي برد و انبار مي كرد تا در روزهاي‌ سرد و سخت‌ زمستان‌ بي غذا نماند. گنجشک که کار کردن زیاد مورچه را میدید، به مورچه گفت: حیف این وقت خوش نیست، چرا اینقدر کار میکنی؟ مورچه گفت: بازي‌ و خورد و خواب‌ هم‌ اندازه اي‌ دارد. باید كمي‌ هم‌ به‌ فكر فردا و فصل‌ زمستان‌ بود. مثل‌ من‌ كمي‌ دانه‌ انبار كن‌ كه‌ هنگام‌ برف‌ و باران‌ و سردي‌ هوا گرسنه‌ نماني. گنجشك‌ گفت: هواي‌ به‌ اين‌ خوبي‌ را رها كنم‌ و به‌ فكر انبار كردن‌ آذوقه‌ باشم؟ امروز كه‌ خوردني‌ و نوشيدني‌ هست، در فصل‌ زمستان‌ هم‌ حتماً براي‌ خوردن‌ چيزي‌ پيدا خواهم‌ كرد. روزها، هفته ها و ماه ها پشت سر هم‌ رفتند تا اينكه زمستان‌ سرد از راه‌ رسيد.
برف‌ باريد و همه جا را سفيد پوش‌ كرد. ديگر نه‌ گياه‌ و سبزه اي‌ روي‌ زمين‌ ماند و نه‌ ميوه اي‌ روي‌ شاخه‌ درختي‌ پيدا شد. گنجشك‌ كمي‌ اين طرف‌ رفت، كمي‌ آن طرف‌ رفت، اما چيزي‌ براي‌ خوردن‌ پيدا نكرد. پر و بالش‌ در آن‌ هواي‌ سرد قدرت‌ پرواز نداشت. نمي دانست‌ چه كار كند. ياد مورچه افتاد و با خودش‌ گفت: بهتر است‌ پيش‌ دوستم‌ بروم. شايد او كمكي‌ به‌ من‌ كند و دانه اي‌ به‌ من‌ بدهد كه‌ بخورم‌ و از گرسنگي‌ نميرم. با اين‌ فكر گنجشك‌ خودش‌ را به‌ در لانه‌ي مورچه رساند و در زد و حال‌ و روزش‌ را براي‌ مورچه تعريف‌ كرد و گفت: كمكم‌ كن‌ كه‌ از گرسنگي‌ دارم‌ مي‌ميرم.
مورچه گفت: يادت‌ مي آيد كه‌ در تابستان‌ چندبار به‌ تو گفتم‌ به‌ فكر اين‌ روزها هم‌ باش، اما تو گوش‌ نكردي‌ و مي بيني‌ كه‌ حالا به‌ چه‌ روزي‌ افتاده اي. ببينم‌ وقتي‌ كه‌ “جيك‌جيك‌ مستونت‌ بود، فكر زمستونت‌ نبود؟”
مورچه وقتی دید گنجشك‌ از بي خيالي‌ خودش‌ پشيمان‌ شده، گفت: در هر صورت‌ ما دوتا با هم‌ دوستيم. من‌ هم‌ آنقدر آذوقه‌ انبار كرده ام‌ كه‌ بتوانم‌ تو را هم‌ ميهمان‌ كنم… شرحی بود بر یکی از ضرب المثل های معروف

نثر کهن “فرهنگ و هنر و دانایی” – نوشته قابوس بن وشمگیر

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ghaboe-a94.jpg

(نثر کهن “فرهنگ و هنر و دانایی”)

نوشته قابوس بن وشمگیر

شرح: تن خویش را بعث كن به فرهنگ و هنر آموختن، و از این رو تو را به دو چیز حاصل گردد: یا به كار بستن چیزی كه دانی، یا به آموختن آن چیز كه ندانی. حكمتو سقراط گفته: هیچ گنجی بهتر از هنر نیست و هیچ دشمن بدتر از خوی بد نیست و هیچ عزی بزرگوارتر از دانش نباشد، و هیچ پیرایه، بهتر از شرم نباشد. پس آموختن را وقتی پیدا مكن چه در هر وقت و در هر حال كه باشی، چنان باش كه یك ساعت از تو در نگذرد تا دانشی نیاموزی و اگر در آن وقت، دانایی حاضر نباشد از نادانی بیاموز كه دانش از نادان نیز آموخت. از آنكه هر هنگام كه به چشم دل در نادان نگری و بصارت عقل بر وی گماری آنچه تو را از وی ناپسند آید دانی كه نباید كرد.

اسكندر چنین گفت:
حكمت: من منفعت نه همه از دوستان یابم، بلكه از دشمنان نیز یابم از آنچه اگر در من فعلی زشت باشد، دوستان به موجب شفقت بپوشانند تا من ندانم، و دشمن بر اساس دشمنی بگوید تا مرا معلوم گردد. این فعل بد را از خویشتن دور كنم، پس آن منفعت از دشمن یافته باشم نه از دوست. تو نیز دانش آموخته باشی كه از دانایان.
و بر مردم واجب می باشد چه بر بزرگان و چه بر فروتران هنر و فرهنگ آموختن كه فزونی بر همسران خویش به فضل و هنر توان یافت. چون در خویشتن هنری نبینی كه در امثال خویش نبینی همیشه خود را فزون تر از ایشان دانی و مردمان نیز تو را افزون تر دانند از همسران تو به قدر فضل و هنر تو. و چون مرد عاقل ببیند كه وی فزونی نهادند بر همسران وی به فضلی و هنری، جهد كند تا فاضلتر و بهره مندتر شود و هر آنگاه كه مردم چنین كند بس دیر برنیابد تا بزرگوارتر هر كسی شود. و دانش کسب کردن، برتری یافتن باشد بر همسران و مانند خویش و دست باز داشتن از فضل و هنر، نشان خرسندی بود بر فرومایگان و آموختن هنر و تن را مالیده داشتن از كاهلی سخت سودمند است كه چنین گفته اند:

ادامه‌ی خواندن