بایگانی برچسب: s

داستان همه امور را به خدا بسپار

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/07/dastan-vaswani-t94.jpg

(داستان همه امور را به خدا بسپار – از جی پی واسوانی)

شرح داستان: مردی ثروتمند وجود داشت که همیشه پر از اضطراب و دلواپسی بود. با اینکه از همه ثروتهای دنیا بهره مند بود، هیچ گاه شاد نبود. او خدمتکاری داشت که ایمان درونش موج می زد. روزی خدمتکار وقتی دید مرد تا حد مرگ نگران است به او گفت:
– ارباب،آیا حقیقت دارد که خداوند پیش از بدنیا آمدن شما جهان را اداره می کرد؟

او پاسخ داد:

– بله

خدمتکار پرسید:

– آیا درست است که خداوند پس از آنکه شما دنیا را ترک کردید آنرا همچنان اداره می کند؟

ارباب دوباره پاسخ داد:

– بله
خدمتکار گفت:

– پس چطور است به خدا اجازه بدهید وقتی شما در این دنیا هستید او آنرا ادره کند؟

“به او اعتماد کن، وقتی تردیدهای تیره به تو هجوم می آورند”
“به او اعتماد کن، وقتی که نیرویت کم است”
“به او اعتماد کن، زیرا وقتی به سادگی به او اعتماد کنی”
اعتمادت سخت ترین چیزها خواهد بود… اس ام اس کده

داستان کوتاه رسم قدیمی از نوشته های پائولو کوئیلو

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/06/dastan-paulo-coelho-t94.jpg

(داستان کوتاه رسم قدیمی از نوشته های پائولوکو ئیلو)

از کتاب قصه هایی برای پدران. فرزندان. نوه ها

شرح داستان: در صحرا میوه کم بود. خداوند یکی از پیامبران را فراخواند و گفت: « هر کس تنها می تواند یک میوه در روز بخورد »

این قانون نسل ها برقرار بود، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد. دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید. مدتی بعد،‌ آن جا منطقه حاصل خیزی شد و حسادت شهر های اطراف را بر انگیخت. اما هنوز هم مردم هر روز فقط یک میوه می خوردند و به دستوری که پیامبر باستانی به اجدادشان داده بود، وفادار بودند. اما علاوه بر آن نمی گذاشتند اهالی شهر ها و روستا های همسایه هم از میوه ها استفاده کنند. این فقط باعث می شد که میوه ها روی زمین بریزند و بپوسند…

– خداوند پیامبر دیگری را فراخواند و فرمود:« بگذارید هرچه میوه می خواهند بخورند و میوه ها را با همسایگان خود قسمت کنند» پیامبر با پیام تازه به شهر آمد. اما سنگسارش کردند، چرا که آن رسم قدیمی، در جسم و روح مردم ریشه دوانیده بود و نمی شد راحت تغییرش داد.

– کم کم جوانان آن منطقه از خود می پرسیدند این رسم بدوی از کجا آ مده. اما نمی شد رسوم بسیار کهن را زیر سؤال برد، بنابر این تصمیم گرفتند مذهب شان را رها کنند. بدین ترتیب، می توانستند هر چه می خواهند، بخورند و بقیه را به نیازمندان بدهد. تنها کسانی که خود را قدیس می دانستند، به آیین قدیمی وفادار ماندند. اما در حقیقت، آن ها نمی فهمیدند که دنیا عوض شده و باید همراه با دنیا تغییر کنند….