محتشم کاشانی / رباعیات
از لطف تو سهل است کرم ورزیدن
چشم از گنه بی گنهان پوشیدن
دعوی نکنم که بی گناهم اما
دارم گنهی که میتوان بخشیدن
*
*
*
در کعبه قدم نهادهام وای به من
دور از ره دین فتادهام وای به من
از وسوسهٔ عشق مسلمان سوزی
اسلام ز دست دادهام وای به من
*
*
*
اسلام مگو آفت ایام است این
افت چه بلای صبر و آرام است این
کفر آمد و داد خاک ایمان بر باد
از قوت اسلام چه اسلام است این
*
*
*
ای شیخ که هست دایم از نخوت تو
در طعنهٔ آلایش من عصمت تو
گر عفو خدا کم بود از طاعت تو
دوزخ ز من و بهشت از حضرت تو