متن راز و نیاز با خداوند
نویسنده: فاضل نظری
شرح: اى که از بندگانت بسیار زود راضى می شوى ببخش آن عبدی را که جز دعا و تضرع بدرگاهت مالک چیزى نیست.
آری، تو بر همه کس مقدری و هر چه بخواهى می کنى.
اى که نامت دواى دردمندان و یادت شفاى بیماران است و طاعتت بى نیازى از هر چه در جهان، ترحم کن به کسى که سرمایه اش امید به توست و خشاب سلاحش را با اشک پر کرده است.
آدم خلیفه تنهای خدا روی زمین است، امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحش و سلاح او گریه است…
زمانیکه که قلب هایمان کوچک تر از غصه هایمان میشود، زمانیکه نمی توانیم اشک هایمان را پشت پلک هایمان مخفی کنیم و بغض هایمان پشت سر هم می شکند…
وقتی احساس میکنیم گرفتاری ها بیش از سهم مان است و رنج ها بیشتر از صبرمان، وقتی امیدها ته میکشند، آرزوها کور سو می زنند و انتظارها به سر نمی رسند.
وقتی طاقتمان طاق می شود و تحمل مان هیچ و تباه. در همین لحظه آواز نیاز سر می دهیم و غریو دادخواست می کشیم.
آری به تو احتیاج داریم و مطمئنیم که تو، فقط تویی که استمداد می کنی. کمکمان کن و دست یاری خود را از ما دریغ مدار. آن وقت است که تو را صدا می کنیم.
و تو را می خوانیم آن وقت است که تو را آه می کشیم تو را گریه می کنیم و تو را نفس می کشیم.
وقتی تو جواب می دهی، دانه دانه اشکهایمان را پاک می کنی و یکی یکی غصه ها را از دلمان برمی داری، گره تک تک بغض هایمان را باز میکنی..
و دل شکسته مان را بند میزنی، سنگینی ها را برمی داری و جایش سبکی و راحتی می گذاری.
بیشتر از تلاشمان خوشبختی می دهی و بیشتر از حجم لب هایمان، لبخند، خواب هایمان را تعبیر میکنی، و دعاهایمان را مستجاب.
آرزوهایمان را برآورده می سازی. قهرها را آشتی می دهی و سختی ها را آسان، تلخی ها را شیرین می کنی و دردها را درمان. نا امیدی ها، همه امید می شوند و سیاهی ها سفید سفید.
گردآوری و بازنشر: استاتوس