بایگانی برچسب: s

بیوگرافی کامل سیف فرغانی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/09/syf-erfani-sh94.jpg

(بیوگرافی کامل سیف فرغانی)

شرح: مولانا سیف‌الدین ابوالمحامد محمد فرغانی، از شاعران ایرانی قرن هفتم و هشتم هجری بود، فرغانی اصلالتا از فرغانه‌ ماوراءالنهر بود که در دوره سلطه ایلخانان و مغولان در آسیای صغیر میزیست. وی چند گاهی را در تبریز گذراند و در آنجا با همام تبریزی آشنا شد. موضوع قصیده های سیف فرغانی که معرف مهارت او در سخن پارسیست، غالباً حمد خدا، نعت پیامبر اسلام و وعظ و اندرز و تحقیق و انتقاد از نابسامانی های زمان و نیز در استقبال و جوابگویی به استادان مقدم بر خود چون رودکی و خاقانی و کمال‌الدین اسمعیل و سعدی و همام تبریزیست، سیف نیز اعتقاد داشت که شاعر استاد کسی ‌است که بتواند از عهده‌ نظیرگویی شاعران پیش از خود برآید. سیف تنها یک بار به مدح شاهان پرداخت و آن قصیده‌ای در ستایش غازان‌خان، ایلخان مغول بود که به اسلام گروید و این آیین را در قلمرو ایلخانی گسترش داد. وی در قالب‌های قصیده، قطعه، رباعی و غزل، شعر سروده است که از ۱۲ هزار بیت بیشتر است.
فرغانی در سخن از سبک خراسانی در قرن ششم هجری متأثر بود و به همین دلیل بود که وی را به سرزمین فرغانه و ولایت سمرقند منتسب می‌داشتند. کلام او ساده و روان است، و در آن واژه های عربی کم به کار رفته است، هر چند گاه ترکیب های عربی را با ترکیب های فارسی در بعضی از شعرهای خود درهم آمیخته و گاه نیز حتی یک مصراع را تماماً عربی آورده است. مانند: روی از خلق بگردان که حق در اینست که توکلّت علی الله اینست. غزل‌های سیف که شاید بیشتر متمایل به آن هاست، عادتا وقف بر موعظه ها و انتقادهای اجتماعی و بیان حقیقت های عرفانی است و به شاعران دیگر نیز سفارش می‌کنند که از مدیحه گویی پرهیز کنند و قناعت پیشه کنند یا طبع خود را به غزل گویی و ستایش معشوق و یا وعظ و اندرز بگمارند. بیان نقیصه های اجتماعی و برشمردن زشتی‌ها و پلیدی‌های طبقه فاسد جامعه، در اشعار ویدیده می‌شود. این نقدهای صریح و جدی، خالی از هزل و مطایبه است. سیف فرغانی مسلمان و از اهل سنت بود و در فقه مذهب حنفی داشت، در عین حال از قدیم ترین سخنورانی است که در مرثیه شهیدان کربلا شعر گفته است. فرغانی در حالی که نزدیک به هشتاد سال داشت در سال ۷۴۹ هجری و در یکی از خانقاه های آقسرا وفات یافت. این بود مختصری از زندگینامه سیف فرغانی

شعرهای سیف فرغانی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/01/seif_forghani-day93.jpg

اشعار سیف فرغانی

رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را
بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند
چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا!
ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم
کز ناله‌های زارم زحمت بود شما را
از عشق خوب رویان من دست شسته بودم
پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را…
ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت
باری ببین و تن زن شیرین خوش لقا را
تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن
در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را
ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی
مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را
مجروح هجرت ای جان مرهم ز وصل خواهد
این است وجه درمان آن درد بی‌دوا را
من بنده‌ام تو شاهی با من هر آنچه خواهی
می‌کن، که بر رعیت حکم است پادشا را
گر کرده‌ام گناهی در ملک چون تو شاهی
حدم بزن ولیکن از حد مبر جفا را
از دهشت رقیبت دور است سیف از تو
در کویت ای توانگر سگ می‌گزد گدا را
سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت
«مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا»

ادامه‌ی خواندن