شعر غزل عاشقانه عارفانه از هلالی جغتایی
ای سر زلف تو کمند حیات
نیست ز قید تو امید نجات
آب حیاتی تو و خط بر لبت
سبزه ی تر بر لب آب حیات
شور من از خنده ی شیرین توست
ریش دلم را نمک ست این نبات
خاطر عاشق ز جهان فارغست
مشت ندارد خبر از کاینات
تازه براتی ست خط سبز تو
به ز شب قدر بود این برات
داد هلالی به وفای تو جان
جان دگر یافت ولی از وفات
گردآوری و بازنشر: متن کده