بایگانی برچسب: s

شعر کوتاه “پرواز” – از ابراهیم منصفی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-ebrahim-monsefi-d94.jpg

(شعر کوتاه “پرواز” – از ابراهیم منصفی)

بیا این بشریّت را فراموش کنیم
و در انحصار سبز یگانگی
ارواح بی گناه خویش را
از اسارت خاک بتکانیم
ما می توانیم
همچون دو پرنده باشیم
و در کنار هم
پرواز را تا ماورای جاذبه ی دنیا
ادامه دهیم
و در حجمی از نور و گیاه
حقیقت عشق را
با بوسه ای طولانی به ثبوت برسانیم

گردآوری و انتشار: شعر کده

شعر عارفانه “رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/syf-erfani-d94.jpg

شعر عارفانه “رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را”

سیف فرغانی

* رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را *
* تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را *
* بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند *
* چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا! *
* ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم *
* کز ناله های زارم زحمت بود شما را *
* از عشق خوب رویان من دست شسته بودم *
* پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را *
* از نیکوان عالم کس نیست همسر تو *
* بر انبیای دیگر فضل است مصطفا را *
* در دور خوبی تو بی‌قیمتند خوبان *
* گل در رسید و لابد رونق بشد گیا را *
* ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت *
* باری ببین و تن زن شیرین خوش لقا را *
* تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن *
* در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را *
* ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی *
* مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را *
* مجروح هجرت ای جان مرهم ز وصل خواهد *
* این است وجه درمان آن درد بی‌دوا را *
* من بنده‌ام تو شاهی با من هر آنچه خواهی *
* می‌کن، که بر رعیت حکم است پادشا را *
* گر کرده‌ام گناهی در ملک چون تو شاهی *
* حدم بزن ولیکن از حد مبر جفا را *
* از دهشت رقیبت دور است سیف از تو *
* در کویت ای توانگر سگ می‌گزد گدا را *
* سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت *
* مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا *

گردآوری و انتشار: شعر کده

گلچین شعر و جملات مولانا

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/05/jomlat-molana-k94.jpg

جملات ناب و اشعار مولانا

گشاده دست باش،جاری باش ،كمك كن (مثل رود)
باشفقت و مهربان باش (مثل خورشید)
اگركسی اشتباه كردآن رابه پوشان (مثل شب)
وقتی عصبانی شدی خاموش باش (مثل مرگ)
متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)
بخشش و عفو داشته باش (مثل دریا )
اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه )

*

*

نثر، شعر و جملات مولانا

*

*

هر چه بیشتر به کسی عشق میورزیم، بیشتر در اسرار هر چیز نفوذ می کنیم

*

*

جملات مولانا

*

*

هین رها كن عشق های صورتی عشق بر صورت نه بر روی سطی
آنچه معشوق است صورت نیست آن خواه عشق این جهان خواه آن جهان
آنچه بر صورت تو عاشق گشته ای چون برون شد جان چرایش هشته ای
صورتش برجاست این سیری زچیست عاشقا واجو كه معشوق تو كیست
عاشقستي هر كه او را حس هست آنچه محسوس است اگر معشوقه است
تابش عاريتي ديوار يافت پرتو خورشيد بر ديوار تافت
واطلب اصلي كه تابد او مقيم بر كلوخي دل چه بندي اي سليم

ادامه‌ی خواندن

گلچین جملات و سخنان صادق هدایت

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/04/jomlat-Sadegh-hedayat-f94.jpg

متن و جمله های ادبی جدید

عشق چیست؟ برای همه رجاله ها یک هرزگی  یک ولنگاری موقتی است. عشق رجاله ها را باید در تصنیفهای هرزه و فحشا و اصطلاحات رکیک که در عالم مستی و هشیاری تکرار میکنند پیدا کرد

*

*

صادق هدایت

*

*

در زندگی زخم هایی هست كه مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند  و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند

*

*

عکس و زندگی نامه صادق هدایت

*

*

فقط با سايه ي خودم خوب ميتوانم حرف بزنم ، اوست كه مرا وادار به حرف زدن مي كند ، فقط او ميتواند مرا بشناسد ، او حتماً مي فهمد … مي خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگي خودم را چكه چكه در گلوي خشك سايه ام چكانيده به او بگويم:
” ايــن زنـــــدگــــي ِ مـن اســت ! “

ادامه‌ی خواندن

گلچین متن، جملات و سخنان سعدی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/04/matn-va-jomlat-saadi-smskade.jpg

سخنان بزرگان و شاعرانه

هرکه سخن نسنجد،از جوابش برنجد

*

*

متن و شعرهای کوتاه سعدی

*

*

هر که با بدان نشیند ،اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد به طریقت ایشان متهم گردد

*

*

جمله های کوتاه سعدی

*

*

عالم ناپرهیزکار، کور مشعله دار است

ادامه‌ی خواندن

شعرهای علی اشتری

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/01/sharhay-ali-ashtari-day93.jpg

شعرهای کوتاه علی اشتری

ز جمع ما برون رفتي، شکستي محفل ما را
شکستي محفل ما را و افسردي دل ما را
ز کشت دوستي، حاصل نديدم غير نوميدي
به دست برق بسپردند گويي حاصل ما را
دگر زين بحر طوفان خيز، اميد رستگاري نيست
که کشت اين باد محنت زا، چراغ ساحل ما را…

*

*

دوبیتی های علی اشتری

اس ام اس کده

*

*

گرچه افکندی ز چشم خویش آسانم چو اشک
یک دم ای آرام جان بنشین به دامانم چو اشک
تا به خاک تیره غلطم, یا به دامان گلی
بر خود از این بازی تقدیر لرزانم چو اشک
مردم چشم مرا مانند مردم ,لاجرم
من هم از این تیره دل مردم , گریزانم چو اشگ
گر به چشمی بوسه دادم یا برخساری چه سود
کاین زمان با حسرتی در خاک غلطانم چو اشک
بر دلی گر می نشینم بی ثباتم همچو آه
ور به چشمی جای گیرم,َ باز لغزانم چو اشک
سوز پنهان درون است این که پیدا می شود
گه به لبهایم چو شعر و گه به چشمانم چو اشک

ادامه‌ی خواندن

گلیچن شعرهای شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی)

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/01/sherhay-shahriyad-day93.jpg

اشعار زیبای شهریار

در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی —– كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی —– نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی

آخــــــرش محــــنت جانــــكاه به چـــــاه انـــــدازد —– هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی

سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من —– هر كه باقیمت جان بود خریدار كســـی

*

*

گلچین شعرهای شهریار

اس ام اس کده

*

*

زمســتان پوســـتین افزود بر تن کدخدایــــان را —– ولیـکــن پوســت خواهد کند ما یــک لاقبایان را

ره ماتم ســـــرای ما ندانم از کــه می پرســــد —– زمســـــتانی که نشناسد در دولت سرایان را

به دوش از بــرف بـالاپــوش خـز ارباب مــــی آید —– که لرزانــــــد تن عــــــریان بی برگ و نوایان را

طبیب بی مروت کــــــی به بالیــن فقیـــر آیـــد —– که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را

به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر—–که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را

حریفی با تمســـخر گفت زاری شـــهریارا بـس —– که میگیرند در شــــــهر و دیار ما گدایــــان را

ادامه‌ی خواندن

گلچین شعرهای رحیم معینی کرمانشاهی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/01/rahim-moini-kermanshahi-day-93.jpg

شعرهای رحیم معینی کرمانشاهی

نــــــدارم چشــــــم من، تاب نگــــاه صحـــنه سازيهــــا
من يكـرنگ بيزارم، از اين نيـــرنگ بازيها
زرنگـــي، نارفيقــــــا! نيست اين، چون باز شد دستت
رفيقــان را زپا افكـــندن و گـــردن فرازيها
تو چون كركس، به مشتي استخوان دلبستگي داري
بنــــازم هــــمت والاي بـاز و بي نيازيها
به ميـــــداني كـــــه مـي بنـــدد پاي شهســـــواران را
تو طفل هرزه پو، بايد كني اين تركتازيها
تو ظاهــــرساز و من حقگـــو، ندارد غيــر از اين حاصل
من و از كس بريدنها، تو و ناكس نوازيها

*

*
اشعار کوتاه و زیبای رحيم معيني كرمانشاهي

اس ام اس کده

*

*

مـن كـه مشغولم بكاردل ، چه تدبيري مرا
منكــــه بيــــزارم ز كــــارگــل ، چه تزويري مرا
منكه سيرابم چنين از چشمه ي جوشان عشق
خلق اگــــر با مــن نمي جوشد ، چـه تاثيري مرا
منكـــه با چشــــم حقارت عالمي را بنگــــــرم
سنگ اگر بر سر بكوبندم، چه تاثيري مرا…

ادامه‌ی خواندن