بایگانی برچسب: s

ضرب المثل “کفگیر به ته دیگ خورده”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/12/kafgir-a94.jpg

ضرب المثل “کفگیر به ته دیگ خورده”

به همراه تفسیر و ریشه ادبی

شرح: ضرب المثل “کفگیر به ته دیگ خورده”، وقتی كه فردي دير برسد و ديگر نتوان مثل قبل با توانائي و ثروت قبلي به وی كمك كرد از این ضرب المثل استفاده می شود.
در قدیم زمان پخش غذای نذری، مردم براي گرفتن غذاي نذري صف مي كشيدند.
وقتی كه غذا در حال تمام شدن بود و پلو به انتها ميرسيد كفگير فلزي در اثر برخورد به ديك صدا مي داد و آشپزها وقتي كه غذا تمام ميشد كفگير را ته ديك مي چرخاندند و با اينكار به بقيه كساني كه در صف بودند خبر ميدادند كه غذا تمام شده است.
با گذشت زمان اين كار بصورت ضرب المثل در آمد. شرحی بود بر ضرب المثل های قدیمی

ضرب المثل “دعوا سر لحاف ملا بود”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/12/mola-a94.jpg

ضرب المثل “دعوا سر لحاف ملا بود”

به همراه ریشه یابی و تفسیر

شرح: ضرب المثل “دعوا سر لحاف ملا بود”، زمانیكه فردي بدلیل دخالت در مسائل مورد اختلاف دو شخص یا گروه متضرر شود یا در دعوائي كه به او مربوط نبوده ضرر کند از ضرب المثل فوق استفاده می شود.
حکایت است دزدي به خانه يكي از همسايه ها رفته بود ولي صاحبخانه متوجه شده بود و دزد موفق نشده بود كه چيزي بردارد. ملا در رختخواش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد.
زن ملا به او گفت:بيرون برو و ببين چه خبر است.
ملا گفت: به ما چه، بگير بخواب.
زنش گفت: يعني چه كه به ما چه؟ پس همسايگي به چه درد مي خورد.
با ادامه سرو صدا ملا كه دید بگو مگو كردن با زنش فايده اي ندارد. با بي ميلي لحاف را روي خودش انداخت و به كوچه رفت.
دزد که در كوچه قايم شده بود همين كه ديد كم كم همسايه ها به خانه اشان برگشتند و كوچه خلوت شد، چشمش به ملا و لحافش افتاد و پيش خود فكر كرد كه از هيچي بهتر است. بطرف ملا دويد، لحافش را كشيد و به سرعت دويد و در تاريكي گم شد.
وقتي ملا به خانه برگشت. زنش از او پرسيد: چه خبر بود؟
ملا پاسخ داد: هيچي، دعوا سر لحاف من بود. و زنش متوجه شد كه لحافي كه ملا رويش انداخته بود ديگر نيست. گلچین ضرب المثل های قدیمی

ضرب المثل “دست و پای کسی را توی پوست گردو گذاشتن”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/12/gerdo-a94.jpg

ضرب المثل “دست و پای کسی را توی پوست گردو گذاشتن”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “دست و پای کسی را توی پوست گردو گذاشتن”، زمانیکه شخص زودباوری را به انجام کاری تشویق کنند و او بدون دوراندیشی و بررسی به آن اقدام کند و بدین ترتیب در بن بستی گرفتار آید، درباره او می گویند که: دست و پایش را در پوست گردو گذاشتند. یعنی کاری دستش داده اند که نمی داند چه بکند.
این ضرب المثل پیش از پیدایش آن، درباره انسان نبوده و کاربردی برای او  نداشته است، بلکه به جای واژه کسی در این اصطلاح، واژه گربه قرار داشته است. یعنی این دست و پای گربه بوده است که توسط افرادی بی انصاف و حیوان آزار در پوست گردو نهاده می شده است.
در گذشته افراد بی انصافی بودند که وقتی گربه ای دزدی زیادی می کرد و چاره کارش را نمی توانستند بکنند، قیر را ذوب کرده در پوست گردو می ریختند و هر یک از چهار دست و پای او را در یک پوست گردوی پر از قیر فرو می بردند و سپس او را سُر می دادند. بیچاره گربه در این حال، هم به زحمت راه می رفت و هم چون حالا دیگر صدای پایش را همه اهل خانه می شنیدند، از انجام دزدی باز می ماند. شرحی بود بر ضرب المثل های قدیمی

ضرب المثل “بند را آب دادن”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/12/band-ra-ab-dadan-a94.jpg

ضرب المثل “بند را آب دادن”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “بند را آب دادن”، وقتی شخصی رازی را با وجود همه تاکیداتی که برای پنهان نگاه داشتن آن شده از سر بی دقتی فاش کند، اصطلاحا می گویند: فلانی بند را آب داد.
نقل است در گذشته کشاورزان با چوب و سنگ بر روی نهرها و رودخانه های کوچک آب بند می ساختند تا آب آنها به درون کانال هایی که ساخته بودند هدایت شود و زمین های خود را آبیاری کنند.
آب بند ها را مقاوم میساختند، در صورتی که  آب بند مقاومت لازم را نداشت و بند را آب می برد و جهت آب به سوی کانال هایی که برای آبیاری ساخته شده بودند برنمی گشت و مزارع بر اثر بی آبی آسیب میدید. در چنین حالتی کشاورزان برای نشان دادن ناراحتی خود از بی دقتی و بی احتیاطی که در ساختن بند به کار برده شده بود اصطلاحا می گفتند: بند را آب دادند، یعنی بند را به دست آب دادند. شرحی بود بر یکی از ضرب المثل های قدیمی

ضرب المثل “ایراد بنی اسرائیلی”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/irad-bani-esraeeli-a94.jpg

ضرب المثل “ایراد بنی اسرائیلی”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “ایراد بنی اسرائیلی”، ایرادهای بی دلیل که مبتنی بر دلایل غیر موجه باشد را ایراد بنی اسرائیلی گوییند.
بعد از آنکه حضرت موسی به پیغمبری مبعوث گردید و بنی اسرائیل را به پذیرش دین و آیین جدید دعوت کرد، اقوام بنی اسرائیل به عناوین مختلف موسی را مورد سخریه و تخطئه قرار می دادند و هر روز به شکلی از او معجزه و کرامت می خواستند. حضرت موسی هم هر آنچه آنها مطالبه می کردند به قدرت خداوندی انجام می داد. ولی هنوز مدت کوتاهی از اجابت مسئول آنها نمی گذشت که مجدداً ایراد دیگری بر دین جدید وارد می کردند و معجزه دیگری از او می خواستند. قوم بنی اسرائیل سالهای متمادی در اطاعت و انقیاد فرعون مصر بودند و از طرف عمال فرعون همه گونه عذاب و شکنجه و قتل و غارت و ظلم و بیدادگری نسبت به آنها می شد. حضرت موسی با شکافتن شط نیل آنها را از قهر و سخط آل فرعون نجات بخشید. ولی این قوم ایرادگیر بهانه جو به محض اینکه از آن مهلکه بیرون جستند مجدداً در مقام انکار و تکذیب برآمدند و گفتند: ای موسی، ما به تو ایمان نمی آوریم مگر آنکه قدرت خداوندی را در این بیابان سوزان و بی آب و علف به شکل و صورت دیگری بر ما نشان دهی. پس فـرمـان الهی بر ابر نازل شد که بر آن قوم سایبانی کند و تمام مدتی را که در آن بیابان به سر می برند برای آنها غذای مأکولی فرستاد.
مدتی بعد در میان قوم بنی اسرائیل قتلی اتفاق افتاده، هویت قاتل لوث شده بود. از موسی خواستند که قاتل اصلی را پیدا کند. حضرت موسی گفت: خدای تعالی می فرماید اگر گاوی را بکشید و دم گاو را بر جسد مقتول بزنید، مقتول به زبان می آید و قاتل را معرفی می کند.
بنی اسرائیل گفتند: از خدا سؤال کن که چه نوع گاوی را بکشیم؟ ندا آمد آن گاو نه پیر از کار رفته باشد و نه جوان کار ندیده. سپس از رنگ گاو پرسیدند. جواب آمد زرد خالص باشد. چون اساس کار بنی اسرائیل بر ایراد و بهانه گیری بود، مجدداً در مقام ایراد و اعتراض برآمدند که این نام و نشانی کافی نیست و خدای تو باید مشخصات دیگری از گاو موصوف بدهد. حضرت موسی از آن همه ایراد و بهانه خسته شده، مجدداً به کوه طور رفت، ندا آمد که این گاو باید رام باشد، زمینی را شیار نکرده باشد، از آن برای آبکشی به منظور کشاورزی استفاده نکرده باشند و خلاصه کاملاً بی عیب و یکرنگ باشد. بنی اسرائیل گاوی به این نام و نشان را پس از مدتها تفحص و پرس و جو پیدا کردند و از صاحبش به قیمت گزافی خریداری کرده، ذبح نمودند و بالاخره به طریقی که در بالا اشاره شد، هویت قاتل را کشف کردند. این ایرادات عجیب و غریب قوم بنی اسرائیل ریشه تاریخی ضرب المثل “ایراد بنی اسرائیلی” می باشد. شرحی بود بر یکی از ضرب المثل های قدیمی

ضرب المثل “آفتابی شدن” به همراه ریشه یابی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/aftabi-a94.jpg

(ضرب المثل “آفتابی شدن”)

با ریشه یابی و تفسیر ضرب المثل

شرح: ضرب المثل “آفتابی شدن”، را برای کسی به کار می برند که پس از مدتی دراز از محل خود خارج شده و خود را نشان می دهد و در انظار ظاهر میگردد.
کم آبی و نیز وضعیت کوهستانی و شیب مناسب اغلب اراضی فلات ایران موجب آن گشت که ایرانیان با حفر قنات ها و استفاده از آب های زیر زمینی بخش بزرگی از بیابان های بی آب و علف کشور را به مزارع و باغات سرسبز و خرم مبدل گردانند.
در آن زمان که آب قنات به مظهر قنات می رسید و از زمین خارج می شد، می گفتند که آب آفتابی شده است، یعنی از تاریکی خارج شده و به آفتاب و روشنایی رسیده است. این عبارت اینک برای کسانی که پس از مدت ها از انزوا خارج شده و خود را نشان می دهند به کار برده می شود. شرحی بود بر معنای ضرب المثل آفتابی شدن.