بایگانی برچسب: s

ضرب المثل “چو فردا شود فکر فردا کنیم”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/12/cho-farda-shavad-a94.jpg

ضرب المثل “چو فردا شود فکر فردا کنیم”

به همراه ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “چو فردا شود فکر فردا کنیم”، زمانیکه تمایلات و هوس های نفسانی غلبه کند و از عقل سلیم به قضاوت و داوری استمداد نشود آدمی به دنبال لذایذ آنی و فانی می رود و آینده را به کلی فراموش می کند. از چنین فردی اگر خرده بگیرند و او را به مال اندیشی و تامین سعادت آینده اش موعظه کنند شانه را بالا انداخته با خونسردی و بی اعتنایی پاسخ می دهد: دم غنیمت است، چو فردا شود فکر فردا کنیم.
 مشخص است که این مصراع از داستان نامدار ایران حکیم نظامی گنجوی است ولی چون واقعه تاریخی جالب و آموزنده ای آن را به صورت ضرب المثل درآورده است لذا آن واقعه شرح داده می شود.
جمال الدین ابو اسحاق اینجو از امیرزادگان دولت چنگیزی بود که به سبب ضعف دولت مغول و امرای چوپانی بر قسمت جنوبی ایران دست یافت و در شهر شیراز به نام شاه ابواسحاق به سلطنت نشست. ابواسحاق پادشاهی خوش خلق و پاکیزه سیرت بوده اما همواره به عیش و عشرت اشتغال داشته معظمات امور پادشاهی را وقعی نمی نهاده است.
نقل است که در سال ۷۵۴ هجری محمد مظفر از یزد لشکر کشید و به قصد ابواسحاق به شیراز آمد. شاه ابواسحاق به عیش و عشرت مشغول بود و هر چه امرا و بزرگان گفتند که: “اینک خصم رسید” تغافل می کرد تا حدی که گفت: هر کس از این نوع سخن در مجلس من بگوید او را سیاست کنم، به همین جهت هیچ کس جرئت نمی کرد خبر دشمن به او دهد تا اینکه مظفر امیر مبارزالدین و سپاهیانش به دروازه شیراز رسیدند. موقع باریک و حساس بود ناگزیر به شیخ امین الدوله جهرمی ندیم و مقرب شاه ابواسحاق متوسل شدند و او چون خطر را از نزدیک دید از شاه خواست که بر بام قصر رویم زیرا تماشای بهار و تفرج ازهار در جای بلند و مرتفع بیشتر نشاط انگیزد و انبساط آورد!
خلاصه با این تدبیر شاه را بر بام کوشک برد. شاه ابواسحاق دید که دریای لشکر در بیرون شهر موج می زند. پرسید که: این چه آشوب است؟،  گفتند: صدای کوس محمد مظفر است، فرمود که: این مردک گرانجان ستیزه روی هنوز اینجاست؟ و یا به روایت دیگر تبسمی کرد و گفت: عجب ابله مردکی است محمد مظفر، که در چنین نوبهاری خود را و ما را از عیش دور می گرداند!، این بیت از اسکندرنامه بر خواند و از بام فرود آمد:

همان به که امشب تماشا کنیم         چو فردا شود فکر فردا کنیم

درنتیجه آنکه محمد مظفر شهر شیراز را بدون زحمت و درگیری فتح کرد و شاه ابواسحاق متواری شد و سرانجام پس از سه سال در به دری و سرگردانی به سال ۷۵۷ هجری در اصفهان دستگیر شد. او را به شیراز بردند و به دستور امیر محمد مظفر یعنی همان ابله مردک به کسان و بستگاه امیرحاج ضراب که از سادات و اسخیای شیراز بود و بدون علت و سبب به فرمان شاه ابواسحاق کشته شده بود سپردند که به انتقام خون پدر او را بکشند. شرحی بود بر ضرب المثل های فارسی قدیمی

ضرب المثل “باد آورده را باد برد”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/bad-avarede-a94.jpg

ضرب المثل “باد آورده را باد برد”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “باد آورده را باد برد”، وقتی که زحمتی برای بدست آوردن چیزی کشیده نشود و مال و ثروتی که بدون رنج و زحمت به دست آید دستخوش باد حوادث شود و خود به خود از دست رود. می گویند: باد آورده را باد برد.
حکایت است خسرو پرویز که عامل اصلی منقرص شدن سلسله ساسانی و شکست ایرانیان در زمان یزدگرد سوم در برابر تازیان بود، عاشق بی قرار زن و زر، و دوست دار تجمل و خوش گذرانی بود و در دوره سلطنت خود به گفته نویسنده کتاب “حبیب السیر” تعداد صد گنج و به عقیده دیگر تاریخ نویسان هفت گنج تدارک دید که به “هفت خم خسروی” شهرت دارد و فردوسی نیز در شاهنامه از آن یاد کرده است.
یکی از این گنج های هفتگانه خسرو پرویز هنگامی که ایرانیان در زمان خسرو پرویز شهر اسکندریه در کشور مصر را محاصره کردند، رومیان درصدد نجات دادن ثروت شهر برآمدند و آن را در چند کشتی نهادند، اما بادی مخالف وزید و کشتی ها را به جانب ایرانیان راند. و به ” گنج باد آورده ” موسوم شد.
 این گنج باد آورده از خزانه خسرو پرویز در سال ۶۲۸ میلادی توسط “هرقل”  به غارت رفت و از آن تاریخ، عبارت “باد آورده را باد برد ” به ضرب المثل تیدیل شد… شرحی بود بر ضرب المثل های فارسی قدیمی