شعر غزل عاشقانه (کسی که در رهش از پا و سر خبردار است)
کسی که در رهش از پا و سر خبردار است
نه عاشق است که در بند کفش و دستار است
غمی به گرد دلم جلوه گر شده که از آن
غباری ار بنشیند بر آسمان بار است
بدیگران ببر ای باد بوی نومیدی
که در خرابه ی ما زین متاع بسیار است
بر آستانه او عاشقانه جان درباخت
رضی که در غم عشقش هنوز بیمار است
شاعر: رضی الدین آرتیمانی
گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده