بایگانی برچسب: s

معرفی اجمالی کتاب “بی بال پریدن”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/aminpor-d94.jpg

(معرفی اجمالی کتاب بی بال پریدن)

نوشته: قیصر امین پور

شرح: کتاب بی بال پریدن به قلم مرحوم قیصر امین پور شاعر معاصر، مجموعه ای شکل یافته از یازده قطعه نثر ادبی که با بهره گیری از طنز و نگاهی شاعرانه، به توصیف صمیمیت از دست رفته و اختلاف طبقاتی حاکم بر جامعه می پردازد. این کتاب از لحاظ تلفیق موفق نثر و شعر، اثری متفاوت به شمار می آید.
بی بال پریدن شامل قطعه هایی به نام های: بی بال پریدن، کتابها مثل آدمها هستند، آدم ها مثل کتابها هستند، زندگی در حاشیه، تقسیم عادلانه، خدا در همسایگی،مثل کوچه های روستا، مثل جاده های شهر، سرودی برای پاکی، پیش از آفتاب، چراغ سبز است، می باشد.

نام کتاب: بی بال پریدن
نویسنده: قیصر امین پور
ناشر: افق

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

شعر زیبای “سراپا اگر زرد و پژمرده ایم”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-aminpor-d94.jpg

(شعر زیبای سراپا اگر زرد و پژمرده ایم)

شاعر: قیصر امین پور

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برداه ایم
اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر “در وصف خدا”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-ghysar-amin-por-d94.jpg

(شعر زیبا در وصف خدا)

شاعر: قیصر امین پور

پیش از اینها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان
رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل و طوفان، نعره توفنده اش
دکمه پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه می پرسیدم، از خود، از خدا
از زمین، از آسمان، از ابرها
زود می گفتند: این کار خداست
پرس وجو از کار او کاری خطاست
هرچه می پرسی، جوابش آتش است

ادامه‌ی خواندن

شعر “از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-dar-mored-imam-zaman-d94.jpg

(شعر “از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام”)

شاعر: قیصر امین پور

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا, بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام

گردآوری و انتشار: اس ام اس کده

متن زیبای حاشیه نشین – از نوشته های قیصر امین پور

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ghesar-aminpor-1-a94.jpg

(متن زیبای حاشیه نشین)

از نوشته های قیصر امین پور

شرح: ما حاشیه نشین هستیم. مادرم می گوید: “پدرت هم حاشیه نشین بود، در حاشیه به دنیا آمد، در حاشیه جان کند و در حاشیه مرد”.
من هم در حاشیه به دنیا آمده ام
لیکن نمی‌خواهم در حاشیه بمیرم
برادرم در حاشیه بیمارستان مرد.
خواهرم همیشه مریض است. همیشه گریه می کند، گاهی در حاشیه گریه، کمی هم می خندد.
مادرم می‌گوید: “سرنوشت ما را هم در حاشیه صفحه تقدیر نوشته‌اند”.
و هر شب ستاره بخت مرا که در حاشیه آسمان سوسو می زند به من نشان می دهد
ولی من می‌گویم: “این ستاره من نیست”.
من در حاشیه به دنیا آمدم،
در حاشیه بازی کردم.
همراه با سگها و گربه ها و مگس ها در حاشیه زباله ها گشتم تا چیز به درد بخوری پیدا کنم.
من در حاشیه بزرگ شدم و به مدرسه رفتم.
در مدرسه گفتند: “جا نداریم”
مادرم گریه کرد. مدیر مدرسه گفت: “آقای ناظم اسمش را در حاشیه دفتر بنویس تا ببینیم!”
من در حاشیه روز، به مدرسه شبانه می روم.
در حاشیه کلاس می نشینم.
در حاشیه مدرسه می نشینم و توپ بازی بچه ها را نگاه می‌کنم، چون لباسم همرنگ بچه ها نیست.
من روزها در حاشیه خیابان کار می‌کنم و بعضی شب ها در حاشیه پیاده رو می خوابم.
من تابستانکار می کنم، بهار کار می کنم، زمستان کار می‌کنم. پاییز کار می کنم و در حاشیه کار، زندگی می کنم.
من در حاشیه شهر زندگی می کنم.
من در حاشیه زمین زندگی می کنم.
من در مدرسه آموخته ام که زمین مثل توپ گرد است و می چرخد.
اگر من در حاشیه زمین زندگی می کنم، پس چطور پایم نمی لغزد و در عمق فضا پرتاب نمی شوم؟
زندگی در حاشیه زمین خیلی سخت است.
حاشیه بر لب پرتگاه است، آدم ممکن است بلغزد و سقوط کند.

ادامه‌ی خواندن