بایگانی برچسب: s

نثر زیبای سوگند – از نوشته های مصطفی چمران

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/Shahid-Chamran-a94.jpg

(نثر زیبای سوگند)

از نوشته های مصطفی چمران

شرح: “پروردگارا” به آسمان بلندت سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علی سوگند، به حسین سوگند، به روح سوگند، به بی نهایت سوگند، به نور سوگند، به دریای وسیع سوگند، به امواج روح افزا سوگند، به کوههای سر به فلک کشیده سوگند، به شیپور جنگ سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به فداییان از جان گذشته سوگند، به درد دل زجرکشیده گان سوگند، به اشک یتیمان سوگند، به آه جانسوز بیوه زنان سوگند، به تنهایی مردان بلند سوگند که من عاشق زیبائیم. چه زیباست همدرد علی شدن، زجر کشیدن، از طرف پست ترین جنایتکاران تهمت شنیدن، از طرف کینه توزان بی انصاف نفرین شنیدن، چه زیباست در کنار نخلستان های بلند در نیمه های شب، سینه داغدار را گشودن و خروشیدن و با ستارگان زیبای آسمان سخن گفتن، چه زیباست که در این موهبت بزرگ الهی که نامش غم و درد است، شیعه تمام عیار علی شدن. نثری زیبا که شاهد آن بودیم از نوشته های شهید مصطفی چمران بود. روحش شاد و یادش گرامی

نثر ادبی چراغ سبز – از نوشته های قیصر امین پور

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ghysar-aminpor-a94.jpg

(نثر ادبی چراغ سبز)

از نوشته های قیصر امین پور

شرح: چراغ راهنمای سر چهار راه قرمز می شود. ترمز می كنیم و پشت چراغ قرمز توقف میکنیم. در همین لحظه چند پرنده از روی سیم های برق بالای سر ما برمی‌خیزند، بال زنان از چراغ قرمز رد می شوند و به طرف دیگر خیابان می روند.
چرا پرنده ها چراغ قرمز را رعایت نمی كنند؟ اما پرنده ها كه ماشین نیستند! آیا تنها ماشینها و قطارها و كشتی ها و هواپیماها چراغ راهنما دارند؟ چرا “باد” كه می وزد بدون توجه به چراغ راهنما از چهار راهها عبور میکند؟
چرا وقتی كه “سیل” می آید هیچكدام از قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت نمی كند؟ از كوچه ها و خیابانها و چراغ قرمزها رد می‌شود. همه چیز را خراب می كند و خیابانهای جدید می سازد؟
لیکن سیل و باد كه ماشین نیستند تا پشت چراغ قرمز، ترمز كنند و به احترام قانون بایستند! آیا آنها هیچ قانونی را رعایت نمی كنند؟
نه! فكر می كنم آنها هم هر كدام برای خودشان قانونی دارند و چراغ راهنمای خودشان را رعایت می كنند!
مثلاً روزها كه چراغ زرد آسمان روشن می‌شود، پرندگان به پرواز درمی آیند، و غروب كه چراغ آسمان قرمز می شود به آشیانه باز می‌گردند.
پروانه ها هم وقتی كه چراغ چمن سبز می شود به پرواز درمی آیند و هنگامی كه به چراغ قرمز چمن می رسند، توقف می كنند. چراغ درختان كه زرد و قرمز می شود، پاییز از چهار راه فصلها گذر میکند. خلاصه ماشینها، آدمها و پرندگان و همه ی موجودات برای خودشان قوانین راهنمایی دارند. اما آیا قوانین راهنمایی برای ماشین ها و آدمها یكسان است؟
نه! ماشین ها همیشه باید قوانین راهنمایی را رعایت كنند ولی آدمها كه ماشین نیستند تا در همه جا این قوانین را رعایت كنند! زیرا زندگی تنها یك خیابان نیست كه سر همه چهار راه های آن چراغ راهنما گذاشته باشند و جایی مخصوص عابر پیاده خط كشی كرده باشند. زیرا بعضی از قسمت های زندگی اصلا آسفالت نشده است. بلكه جاده ای است سنگلاخ و پر پیچ و خم و پر از دره و پرتگاه. زیرا در بعضی از قسمت های زندگی اصلاً جاده ای پیدا نیست.
زیرا در بعضی از راهها فقط یك جای پا، جاده را نشان می دهد.
زیرا در بعضی از جاها حتی جای پایی هم پیدا نیست. و ما اولین رهگذر آن راه هستیم. كه جای پای ما جاده را می سازد.
زیرا در بعضی از قسمت های زندگی اصلا راه عبور نیست. بلكه كوهی است كه باید با چنگ و دندان از صخره های سخت و عمودی آن بالا رفت.
در چنین چهار راه هایی هیچ چراغ راهنمایی نیست، به جز چراغی كه در دلهای ما روشن است.
در چنین راه هایی اگر ناگهان چراغ قرمز خون، به علامت خطر روشن شود، آیا باید بایستیم و از رفتن بمانیم، یا خطر كنیم و پیش برویم، تا چراغ سبز را برای دیگران روشن كنیم؟
در همین فكرها هستم كه ناگهان چراغ راهنما پیش روی ما سبز می‌شود، به راه می‌افتیم.// نثری زیبا از قیصر امین پور. با اندکی دخل و تصرف توسط اس ام اس کده

نتر کوتاه طاقت فرسا ترین دردها تنهائی است

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ali-shariati-1-a94.jpg

(نتر کوتاه طاقت فرسا ترین دردها تنهائی است)

از زنده یاد دکتر علی شریعتی

طاقت فرساترین دردها تنهائی است
بی آشنا بودن است
گنج بودن و در ویرانه ماندن است
وطن پرست بودن و در غربت بودن است
عشق داشتن و زیبائی نیافتن است
زیبا بودن و عشق نجستن است
نیمه بودن است ناتمام زیستن است
بی انتظار گشتن است
چنگ بودن و نوازنده نداشتن است
نوازنده بودن و چنگ نداشتن است
متن بودن و خواننده نداشتن است
در خلا زیستن است
برای هیچ کس بودن است
برای زنده بودن کسی نداشتن است
بی ایمان بودن است
بی بند و بی پیوند و آواره بودن است
جهت نداشتن است
دل به هیچ پیوندی نبستن است
جان به هیچ پیمانی گرم نداشتن است
اینها درد های وحشی بود
دردهای دل های بزرگ و روح های عالی
چگونه انسان می تواند باشد و رنج نکشد
باشد و دردمند نباشد؟

من به جای بی رنجی و بی دردی همیشه آرزو می کرده ام، که خدا مرا به غصه ها و گرفتاری های پست و متوسط روزمره مبتلا نکند، بکند اما روحم، دلم، احساسم را در سطحی که  این دست اندازهای پست را حس کند پایین نیاورد، چه کسانی از چاله وله های راه رنج می برند و خسته می شوند و به ناله می آیند؟ کسانی که می خزند بیشتر، آنهایی که می روند کمتر، آنها که می پرند هیچ… متنی زیبا و خواندنی بود از مرحوم دکتر علی شریعتی، با عنوان کوتاه طاقت فرسا ترین دردها تنهائی است

نثر کوتاه نیایش – نوشته دکتر علی شریعتی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ali-shariati.jpg

(نثر کوتاه نیایش – نوشته دکتر علی شریعتی)

پروردگارا: “عقیده” مرا از دست “عقده ام”مصون بدار
پروردگارا: به من قدرت تحمل عقیده “مخالف”ارزانی کن
پروردگارا: رشد علمی و عقلی مرا از فضیلت “تعصب” و احساس “و اشراق” محروم نساز
پروردگارا: مرا همواره آگاه و هوشیاردار، تا قبل از شناختن”درست” و کامل کسی، یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم
پروردگارا: جهل آمیخته با خودخواهی و حسد، مرا، رایگان، ابزار قتاله دشمن برای حمله به دوست، نسازد
پروردگارا: شهرت، منی را که: “می خواهم باشم”، قربانی منی که: “می خواهند باشم” نکند
پروردگارا: مرا از چهار زندان بزرگ انسان: “طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن” رها کن، تا آنچنان که تو ای آفریدگار من، مرا آفریده ای خود آفریدگار خود باشم، نه که همچون حیوان خود را با محیط، که محیط را با خود تطبیق دهم
پروردگارا: مرا از فقر ترجمه و زبونی تقلید نجات بخش، تا قالب های بی ارزش را بشکنم، تا دربرابر “قالب ریزی” غرب! بایستم و تا همچون اینها و آنها دیگران حرف نزنند و من فقط دهانم را تکان دهم
پروردگارا: مرا یاری ده تا جامعه ام را بر سه پایه “کتاب، ترازو و آهن” استوار کنم، و دل را از سه سرچشمه “حقیقت، زیبایی و خیر” سیراب سازم. مذهب بی عوام، ایمان بی ریا، خوبی بی نمود، گستاخی بی حامی، مناعت بی غرور، عشق بی هوس، تنهایی در انبوه جمعیت، و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند، روزی کن

ادامه‌ی خواندن