(شعر کوتاه آموزگار نیستم)
شاعر: نزار قبانی
آموزگار نیستم
تا عشق را به تو بیاموزم
ماهیان نیازی به آموزگار ندارند
تا شنا کنند
پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند
تا به پرواز در آیند
شنا کن به تنهایی
پرواز کن به تنهایی
عشق را دفتری نیست
بزرگترین عاشقان دنیا
خواندن نمی دانستند
گردآوری و بازنشر: شعر کده
(بیوگرافی نزار قبانی)
شرح: “نزار قبانی” در روز ۲۱ مارس سال ۱۹۲۳ میلادی در شهر دمشق سوریه زاده شد. او در دمشق دیپلم ادبیات و فلسفه را اخذ کرد. معلمین نزار فرانسوی بودند و از همان زمان با آثار شاعران و نویسندگان فرانسوی آشنا گشت. زمانیکه سن وی ۱۵ سال بود، خواهر ۲۵ ساله او به دلیل مخالفت خانواده با ازدواج با مردی که دوست داشت اقدام به خودکشی کرد. در زمان مراسم خاکسپاری، نزار تصمیم گرفت که با شرایط اجتماعی که وی آن را دلیل قتل خواهرش می دانست بجنگد. جریان دیگری که بر نزار تاثیر زیادی گذاشت، ترور همسر وی “بلقيس الراوي” بود، كه در حین بمب گذاري يك گروهك مخالف رژيم عراق در سال ۱۹۸۱ در سفارت عراق در بيروت از بین رفت، نزار كشته شدن همسرش را بهانه اي براي محكوم كردن فتنه ها و تفرقه هاي موجود بين عرب ها قرار مي دهد:
اگر آنان درخت زيتوني را از ربع قرن پيش آزاد كردند
يا ميوه ليمويي را بازگرداندند
و پليدي را از تاريخ محو نمودند
از قاتلان تو تشكر خواهم كرد اي بلقيس
اما آنان فلسطين را ترك كردند تا آهويي را بكشند
متن و شعر های عاشقانه از نزار قبانی
به او گفت
آیا مرا دوست داری در حالیکه نابینا هستم؟
و در دنیا دختران بسیاری هستند.
دلنشین و زیبا و جذاب …
تو جز دیوانه ای نیستی…
یا دلت بر دخترک نابینایی سوخته…
گفت…
بلکه من یک عاشقم ای زیبای من…
و از دنیای خویش چیزی نمی خواهم…
جز اینکه همسر من باشی…
و خدا مال فراوان به من داده است…
و گمان ندارم که علاج تو محال باشد…
گفت اگر بینایی مرا به من بازگردانی…
ای تقدیر من به تو رضایت خواهم داد….
و عمرم را با تو سپری می کنم….
اما….