داستان جالب خانم و آقا تنها در قطار
یک خانم و یک آقا که سوار قطاری به مقصدی خیلی دور شده بودند، بعد از حرکت قطارمتوجه شدند که در این کو په درجه یک؛ که تختخواب دار هم میباشد ، با هم تنها هستند و هیچ مسافر دیگری وارد کوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سکوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتنی بافتن بود.
شب که وقت خواب رسید، خانم تخت طبقه بالا و آقا تخت طبقه پایین را اشغال کردند. اما مدتی نگذشته بود که خانم…از طبقه بالا، دولا شد و آقا را صدا زد
– و گفت: ببخشید! میشه یه لطفی در حق من بفرمایید؟
– خواهش میکنم!
– من خیلی سردمه. میشه از مهماندار قطار برای من یک پتوی اضافی بگیرید؟
– مرد جواب داد: من یه پیشنهاد دارم! زن : چه پیشنهادی؟
– مرد: فقط برای همین امشب، تصور کنیم که زن و شوهر هستیم.
– زن ریزخندی کرد و با شیطنت گفت: چه اشکال داره، موافقم!
– قبول؟
– قبول! مرد گفت، خب، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو، برو از مهموندار پتو بگیر. یه لیوان چائی هم برای من بیار. دیگه هم مزاحم من نشو. تو روح آدم منحرف :))
*-*