شعر شاعران زن ایرانی
بزلف دل نپيوندد اگر، ديوانه اي کمتر
گر از شمع رخت دوري کنم، پروانه اي کمتر
زکويت رخت بربستم، زهي بخت تو سيمين بر
که غوغا کم شد و در حضرتت افسانه اي کمتر
کناره چون ز بزمت در گزيدم، ماهوش، مي گو
بس است آلودگيها ساکن کاشانه اي کمتر
ز چشم مست جانان بس خمار آلوده ام ساقي
بيار از روي رحمت اين دمم پيمانه اي کمتر
به مويت گشت کاسد، از صبا، بازار عطاران
به زلف مشکبيز اي سرو سيمين شانه اي کمتر
زعشقت بسته ام از ناله و افغان دو لب، آري
ز مستان محبت ناله ي مستانه اي کمتر
به مجنونان، سروش از رحلت (مستوره) چون گويد
همي گويند: وه وه در جهان فرزانه اي کمتر
*
*
گلچین شعرهای مستوره اردلان
*
*
خدا کند رخ چون ماه انورش بينم
به کام ديده و دل بار ديگرش بينم
چه خوش بود که شود مست و من در آن مستي
به کف صراحي و بر لعل ساغرش بينم
خلل فتد به دل و دين من، يقين دانم
نعوذ بالله اگر چشم کافرش بينم
خداي را ندمد تا بروز حشر سحر
شبي که همچو دل خويش در برش بينم
مرا به ساحت گلشن چه کار؟ (مستوره)
اگر رخ گل و قدٌ صنوبرش بينم