(گلچین شعرهای فارسی در مورد ریا)
رحیم معینی کرمانشاهی
بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامه پاکی دگر وپاکی دامان دگر است
کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهر وجدان دگر است
کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگـر و طاعت شیطان دگر است
کـس نگفته است ونگوید که دد ودیو شویـد
نقش انسان دگر ومعنی انسان دگر است
کـس نیامد که ستاید ستم وتفرقه را
سخن از عدل دگر، قصه احسان دگر است
هرکه دیدم بخدمت کمری بست بعهـد
مرد پیمان دگر وبستن پیمان دگر است
هرکه دیدیـم بحفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است
*
*
شعر فارسی پند و اندرز
*
*
حافظ
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوییا باور نمیدارند روز داوری
کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
یا رب این نودولتان را بر خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند
ای گدای خانقه برجه که در دیر مغان
میدهند آبی که دلها را توانگر میکنند
حسن بیپایان او چندان که عاشق میکشد
زمره دیگر به عشق از غیب سر بر میکنند
بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر میکنند
صبحدم از عرش میآمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند
*
*
شعر زیبا برای ریا
*
*
پروین اعتصامی
هرکه با پاکدلان صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک
ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد…
گرگ نزدیک چراگاه و شبان رفته به خواب
بره دور از رمه و عزم چرایی دارد
*
*
شعر در مورد افراد ریاکار
*
*
رحیم معینی کرمانشاهی
ندارم چشم من، تاب نگاه صحنه سازيها
من يكـرنگ بيزارم، از اين نيـــرنگ بازيها
زرنگی، نارفيقا! نيست اين، چون باز شد دستت
رفيقان را زپا افكندن و گـردن فرازيها
تو چون كركس، به مشتي استخوان دلبستگي داري
بنازم همت والاي بـاز و بي نيازيها
به ميداني كه مي بنـدد پاي شهسـواران را
تو طفل هرزه پو، بايد كني اين تركتازيها
تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غيـر از اين حاصل
من و از كس بريدنها، تو و ناكس نوازيها
*
*
شعر درباره ریاکاری
*
*
نعمت اللّه ترکانی
این روزهــا فـرشتـــــــه بلا مـیشود هـمه
هـــر نطـفــه ای حلال خطـــا میشـــود همـه
آنکـــــو هـــزار قافلــــه ای زر متـــاع اوســـت
دستــی دراز کـــــرده گـــــدا میـــشود هـمـــه
هر ناروا به مذهب و هر طرح نابکـار
قانون مُلک گـشته روا میـشود هـمه
زهری که قطــره اش جهانرا تباه کند
بهـر عــلاج درد، دوا میشـــــود همـه
زاهد کـه غرق ذکــــر و ثنا گـــویی خلقـت است
انکـــار خــــویش کـــرده، خـــــدا میشود همه
ای یـــار ای عـــزیزتریـــن شعـــر زندگـــی
دیدی که دوست دشمن ما میشود همه
*
*
اشعار شاعران بزرگ برای ریا
*
*
رضا بروسان
تا دست به دامان ریا افتادند
بی وقفه به یاد شهدا افتادند
شوخی، شوخی به شاخه ها سنگ زدند
جدی جدی پرنده ها افتادند!
*
*
گزیده اشعار شاعران نامی ایران
*
*
محمد سلمانی
چنان ز پند شما ناصحان زمین گیرم
که گر دوباره نصیحت کنید، می میرم
مرا به خویشتن خویش وانهید که من
نه از قبیله ی زهدم، نه اهل تزویرم
مرا به حال دگردیسی ام رها سازید
که در شگفت ترین لحظه های تغییرم
اسیر وسوسه ی سفره های تان نشوم
که از سلاله ی مردان چشم و دل سیرم
حریم خواب من آن سوی خواب های شماست
اگرچه مثل شما واژگونه تعبیرم
کمی دقیق تر از هر کسی مرور کنید
مرا که صاحب داوودی از مزامیرم
شما به سوی همان قله ها شتابانید
که من زفتح بلندای شان سرازیرم
مرا به پیروی از عاقلان چه می خوانید؟!
که من برای خودم مرشدم ، خودم پیرم!
*
*
گلچین شعرهای پارسی
*
*
مهدی سهیلی
خداگو با خداجو فرق دارد
حقیقت با هیاهو فرق دارد
بسا مشرک که خود قرآن بدست است
نداند در حقیقت بت پرست است
*
*
شعر و ادبیات کهن در مورد ریا
*
*
خیام
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی
گردآوری و انتشار: اس ام اس کده