بایگانی برچسب: s

معرفی کوتاه کتاب “حاجی آقا” نوشته صادق هدایت

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sadegh-hedayat-d94-1.jpg

(معرفی کوتاه کتاب حاجی آقا)

نوشته: صادق هدایت

شرح: حاجی آقا نام داستانی به قلم صادق هدایت می باشد. این داستان در دورع جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد و محوریت آن بر شخصی به نام حاجی آقا، یکی از بازاریان تهران می باشد. همچنین نحو بیان داستان از دیدگاه سوم شخص می باشد.
شخصی به نام حاج ابوتراب (حاجی آقا) برای دستیابی به اهدافش از هیچ عمل پستی دریغ نمی ورزد. تمام صفات منفی انسانی را یک تنه دارا می باشد: قاتل، بیرحم، مال مردم خور، دزد، کلاش، شارلاتان، عوام فریب، نان به نرخ روز خور، قاچاقچی، دروغگو، ریاکار، دلال، کار چاق کن، جاسوس، خبرچین، خسیس و بد گمان…

نام اثر: حاجی آقا
نویسنده: صادق هدایت
ناشر: کتابهای پرستو – انتشارات امیرکبیر

گردآوری و بازنشر این شرح: اس کده

بخشی از کتاب حاجی آقا – نوشته صادق هدایت

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sadegh-hedayat-d94.jpg

(بخشی از کتاب حاجی آقا – نوشته صادق هدایت)

مردم باید گشنه و محتاج و بی سواد و خرافی بمانند، تا مطیع ما باشند…
هیچ می دانید ما بیشتر به گدا احتیاج داریم تا گدا به ما؟!
چون ما باید تصدیق بدهیم، اعانه جمع کنیم، غصه خوری بکنیم تا نمایش داده باشیم و بعلاوه وجدان خودمان را راحت بکنیم…

گردآوری و بازنشر: شعرکده

گلچین جملات و سخنان صادق هدایت

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/04/jomlat-Sadegh-hedayat-f94.jpg

متن و جمله های ادبی جدید

عشق چیست؟ برای همه رجاله ها یک هرزگی  یک ولنگاری موقتی است. عشق رجاله ها را باید در تصنیفهای هرزه و فحشا و اصطلاحات رکیک که در عالم مستی و هشیاری تکرار میکنند پیدا کرد

*

*

صادق هدایت

*

*

در زندگی زخم هایی هست كه مثل خوره روح آدم را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به کسی اظهار کرد چون عموما عادت دارند این درددهای باور نکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمرند  و اگر کسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرامیز تلقی بکنند

*

*

عکس و زندگی نامه صادق هدایت

*

*

فقط با سايه ي خودم خوب ميتوانم حرف بزنم ، اوست كه مرا وادار به حرف زدن مي كند ، فقط او ميتواند مرا بشناسد ، او حتماً مي فهمد … مي خواهم عصاره ، نه ، شراب تلخ زندگي خودم را چكه چكه در گلوي خشك سايه ام چكانيده به او بگويم:
” ايــن زنـــــدگــــي ِ مـن اســت ! “

ادامه‌ی خواندن