بایگانی دسته: شعر و ادبیات

شعر مخمس بر غزل سعدی – از هلالی جغتایی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/sher-helaly-e94.jpg

شعر مخمس بر غزل سعدی

از هلالی جغتایی

ای گل، همه وقت این گل رخسار نماند
وقتی رسد آخر که به جز خار نماند
تاراج خزان آید و گلزار نماند
این تازگی حسن تو بسیار نماند

دایم گل رخسار تو بر بار نماند
دیدار تو نیک و همه کس طالب دیدار
تو یوسف مصری و همه شهر خریدار
سودای تو دارند همه بر سر بازار

بازار تو را هست خریداری بسیار
من صبر کنم تا که خریدار نماند
دادست خدا حسن و جمال از همه پیشت
این سرکشی و ناز بود از همه بیشت

هرچند که هستند ز بیگانه و خویشت
بسیار غلامان کمربسته به پیشت
روزی شود ای دوست که دیار نماند
ای کافر پرعشوه و ای دلبر طناز

یک چشم زدن و انکنی چشم خود از ناز
هر لحظه کنی عشوه و ناز دگر آغاز
تا چند کنی ناز؟ که تا چشم کنی باز
از عشق من و حسن تو آثار نماند

تا چند به خون‌ریز هلالی شده‌ای تیز؟
از عشق بیندیش و ز آزار بپرهیز
شوخی مکن و تند مشو، عشوه مینگیز
مشکن دل سعدی، که ازین باغ دلاویز
چون گل برود جز الم خار نماند

گرداوری و بازنشر: استاتوس کده

گلچین شعرهای پراکنده از منوچهری

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/ashare-parakande-manochehry-e94.jpg

گلچین شعرهای پراکنده از منوچهری

بکرده راست با مزمار شهرود
بکرده راست با بربط ربابا
چون قلم بست او میان در هجو تو لیکن دهانش
چون دوات از گفته های خویشتن پر لوش باد
هر که را شاه جهان بردارد و بنوازدش
در سخا گر قطره‌ای باشد چو صد دریا شود
آن نمی‌بینی که در باغ و چمن از خارها
در بهاران ز ابر نیسانی چه گل پیدا شود
آهو با شیر کی تواند کوشید
جوگک با باز کی تواند پرید
زده به بزم تو رامشگران به دولت تو
گهی چکاوک و گه راهوی و گهی قالوس
درع بش، آتش جبین، گنبد سرین و آتش کتف
مشک دم، عنبر خوی و شمشاد موی و سر و یال
گر ندانی ز زاغور بلبل
بنگرش گاه نغمه و غلغل
آرغده بر ثنای تو جان منست از آنک
پروردهٔ مکارم اخلاق تو منم
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
مهرهٔ ناچخ بکوبد مهره‌های گردنان
نشتر ناوک بکاود عرقهای سهمگین
نوآیین مطربان داریم و بربطهای گوینده
مساعد ساقیان داریم و ساعدهای چون فله
عجب دلتنگ و غمخوارم، ز حد بگذشت تیمارم
تو گویی در جگر دارم دو صد یاسیج گرگانی
ز کین تو غمناک گردد عدو
ز داشاب تو شاد گردد ولی

گردآوری و بازنشر: استاتوس کده

پادشاهی بهرام شاپور از شاهنامه فردوسی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/bahram-shapor-shahname.jpg

پادشاهی بهرام شاپور

شاهنامه فردوسی

خردمند و شایسته بهرامشاه
همی داشت سوک پدر چندگاه
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی

که هر شاه کز داد گنج آگند
بدانید کان گنج نپراگند
ز ما ایزد پاک خشنود باد
بداندیش را دل پر از دود باد

همه دانش اوراست ما بنده‌ایم
که کاهنده و هم فزاینده‌ایم
جهاندار یزدان بود داد و راست
که نفزود در پادشاهی نه کاست

کسی کو به بخشش توانا بود
خردمند و بیدار و دانا بود
نباید که بندد در گنج سخت
به ویژه خداوند دیهیم و تخت

وگر چند بخشی ز گنج سخن
برافشان که دانش نیاید به بن
ز نیک و بدیها به یزدان گرای
چو خواهی که نیکیت ماند به جای

ادامه‌ی خواندن

پادشاهی شاپور ذوالاکتاف – برگرفته از شاهنامه فردوسی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/ferdosy-shahname-e94.jpg

پادشاهی شاپور ذوالاکتاف

برگرفته از شاهنامه فردوسی

به شاهی برو آفرین خواندند
همه مهتران گوهر افشاندند
یکی موبدی بود شهرو به نام
خردمند و شایسته و شادکام

بیامد به کرسی زرین نشست
میان پیش او بندگی را ببست
جهان را همی داشت با داد و رای
سپه را به هر نیک و بد رهنمای

پراگنده گنج و سپاه ورا
بیاراست ایوان و گاه ورا
چنین تا برآمد برین پنج سال
برافراخت آن کودک خرد یال

نشسته شبی شاه در طیسفون
خردمند موبد به پیش اندرون
بدانگه که خورشید برگشت زرد
پدید آمد آن چادر لاژورد

خروش آمد از راه اروندرود
به موبد چنین گفت هست این درود
چنین گفت موبد بران شاه خرد
که ای پاک‌دل نیک پی شاه گرد

ادامه‌ی خواندن

شعرهای عارفانه فارسی از ناصرخسرو

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/ghaside-naser-e94.jpg

شعرهای عارفانه فارسی از ناصرخسرو

آنچه ت بکار نیست چرا جوئی؟
وانچه ت ازو گریز چرا گوئی؟
به روئی ار به روی کسی آری
بی‌شک به رویت آید بی روئی

خوش خوش از جهان و جوانمردی
پیش آر و پیش مار خوی نوئی
بدخو عقاب کوته عمر آمد
کرگس دراز عمر ز خوش خوئی

این زال شوی کش چتو بس دیده است
از وی بشوی دست زناشوئی
بنده مشو ز بهر فزونی را
آن را که همچو اوئی و به زوئی

گر دانشت به مال به دست آمد
پس مال می به دانش چون جوئی؟
چون می‌فروشی آنچه خریده ستی؟
خونی ز خون ز بهر چه میشوئی؟

جان را به علم پوش چو پوشیدی
تن رابه ششتری و به کاکوئی
روشن روانت گنه ز بی علمی
تیره تنت چو مشک به خوش بوئی

پوینده این جهان و فروزندی
او را از این قبل به تگاپوئی

گردآوری و بازنشر: جمله

گلچین قصاید فارسی ناصرخسرو

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/ghaside-naser.jpg

گلچین قصاید فارسی ناصرخسرو

چون فروماندی ز بد کردار خویش
پارسا گشتی کنون و نیک خو
آن مثل کز پیش گفتند، ای پسر
من به شعر آرم کنون از بهر تو
گند پیری گفت که‌ش خوردی بریخت
«مر مرا نان تهی بود آرزو»

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

بیوگرافی، زندگینامه و آثار سنایی غزنوی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/zendgi-name-sanaee-e94.jpg

بیوگرافی، زندگینامه و آثار سنایی غزنوی

شرح: تخلص سنایی متعلق به ابوالمجد مجدود بن آدم شاعر و عارف بزرگ و نامدار نیمه ی دوم سده پنجم و نیمه ی اول سده ی ششم هجری می باشد. وی در سال ۴۶۳ یا ۴۷۳ هجری قمری در غزنین زاده شد. چنانچه از شعر سنایی برمی آید وی به تمام دانشهای زمان خود آگاهی و آشنایی و در برخی تبحر و استادی داشته است. سنایی در سال ۵۲۵ یا ۵۳۵ هجری قمری در سن ۶۲ سالگی دار فانی را وداع گفته است. از آثار سنایی غیر از دیوان قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و قطعه و رباعی، مثنوی های او معروف و بدین شرح می باشند: مثنوی های حدیقه الحقیقه، طریق التحقیق، کارنامه ی بلخ، سیر العباد الی المعاد، عشق نامه و عقل نامه. سه مکتوب و یک رساله ی نثر نیز به وی نسبت داده شده است.
آثار سنایی غزنوی به شرح زیر می باشد:
دیوان اشعار
حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه
طریق التحقیق

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

شعر، قطعات و آثار حافظ

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/03/sher-hafez-e94.jpg

شعر، قطعات و آثار حافظ

سرای مدرسه و بحث علم و طاق و رواق
چه سود چون دل دانا و چشم بینا نیست
سرای قاضی یزد ارچه منبع فضل است
خلاف نیست که علم نظر در آنجا نیست

*

*

آثار حافظ

*

*

مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق
ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از این خانه بی نظم و نسق
کنف رحمت حق منزل او دان و آنگه
سال تاریخ وفاتش طلب از رحمت حق

*

*

شعر و آثار حافظ

*

*

بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل
خسرو روی زمین غوث زمان بواسحاق
که به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
جمعهٔ بیست و دوم ماه جمادی الاول
در پسین بود که پیوسته شد از جزو به کل

ادامه‌ی خواندن