بایگانی برچسب: s

شعر “نخستین باده کاندر جام کردند”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-nakhostin-bade-d94.jpg

شعر “نخستین باده کاندر جام کردند”

شاعر: فخرالدین عراقی

نخستین باده کاندر جام کردند
ز چشم مست ساقی وام کردند
چو با خود یافتند اهل طرب را
شراب بیخودی در جام کردند
ز بهر صید دلهای جهانی
کمند زلف خوبان دام کردند
به گیتی هرکجا درد دلی بود
بهم کردند و عشقش نام کردند
جمال خویشتن را جلوه دادند
به یک جلوه دو عالم رام کردند
دلی را تا به دست آرند، هر دم
سر زلفین خود را دام کردند
چو خود کردند راز خویشتن فاش
عراقی را چرا بدنام کردند؟

گردآوری و انتشار: اس ام اس کده

شعر “من مست می عشقم هشیار نخواهم شد”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-man-mst-d94.jpg

(شعر “من مست می عشقم هشیار نخواهم شد”)

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد
وز خواب خوش هستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از باده ی دوشینه
تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
تا هست ز نیک و بد در کیسه ی من نقدی
در کوی جوانمردی عیّار نخواهم شد
آن رفت که می رفتم در صومعه هر باری
جز بر در میخانه این بار نخواهم شد
از توبه و قرّابی بیزار شدم، لیکن
از رندی و قلاّشی بیزار نخواهم شد
چون یار من او باشد بی یار نخواهم ماند
چون غمخورم او باشد غمخوار نخواهم شد
تا دلبرم او باشد دل بر دگری ننهم
تا غمخورم او باشد غمخوار نخواهم داشت
چون ساخته دردم در حلقه نیارامم
چون سوخته عشقم در ناز نخواهم شد
تا هست عراقی را در درگه او بازی
بر درگه این و آن بسیار نخواهم شد

گردآوری و انتشار: اس ام اس کده

شعر عارفانه “رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/syf-erfani-d94.jpg

شعر عارفانه “رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را”

سیف فرغانی

* رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را *
* تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را *
* بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند *
* چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا! *
* ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم *
* کز ناله های زارم زحمت بود شما را *
* از عشق خوب رویان من دست شسته بودم *
* پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را *
* از نیکوان عالم کس نیست همسر تو *
* بر انبیای دیگر فضل است مصطفا را *
* در دور خوبی تو بی‌قیمتند خوبان *
* گل در رسید و لابد رونق بشد گیا را *
* ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت *
* باری ببین و تن زن شیرین خوش لقا را *
* تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن *
* در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را *
* ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی *
* مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را *
* مجروح هجرت ای جان مرهم ز وصل خواهد *
* این است وجه درمان آن درد بی‌دوا را *
* من بنده‌ام تو شاهی با من هر آنچه خواهی *
* می‌کن، که بر رعیت حکم است پادشا را *
* گر کرده‌ام گناهی در ملک چون تو شاهی *
* حدم بزن ولیکن از حد مبر جفا را *
* از دهشت رقیبت دور است سیف از تو *
* در کویت ای توانگر سگ می‌گزد گدا را *
* سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت *
* مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا *

گردآوری و انتشار: شعر کده

شعر “یاران ز چه رو رشته الفت بگسستند”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-toraj-d94.jpg

شعر “یاران ز چه رو رشته الفت بگسستند”

تورج نگهبان

یاران ز چه رو رشته الفت بگسستند
عهدی که روا بود دگر باره نبستند
آن  نادِمکان از سر اندیشه ندیدند
کاین بی خردان حرمت انسان بشکستند
ما را دگر از طعنه دشمن گله ای نیست
کان عهد که بستیم رفیقان بشکستند
افسوس همه سلسله داران بغنودند
وآن یکه سواران همه از پا بنشستند
ای قافله سالار کجائی که ببینی
دزدان همگی همره این قافله هستند
دردا در گنجینه به ما را بگشودند
اندوه، که بر دوست ره خانه ببستند
افسوس که کاشانه به دشمن بسپردند
آن قوم که بیگانه و بیگانه پرستند
افسوس همه سلسله داران بغنودند
وآن یکه سواران همه از پا بنشستند
ای قافله سالار کجائی که ببینی
دزدان همگی همره این قافله هستند
دردا در گنجینه به ما را بگشودند
اندوه، که بر دوست ره خانه ببستند

گردآوری و انتشار: اس ام اس کده