بایگانی برچسب: s

غزل فارسی “بکشت غمزه ی آن شوخ بی گناه مرا”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/02/sher-ghazal-obid-zakani-b94.jpg

(غزل فارسی بکشت غمزه ی آن شوخ بی گناه مرا)

شاعر: عبید زاکانی

بکشت غمزه ی آن شوخ بی‌گناه مرا
فکند سیب زنخدان او به چاه مرا
غلام هندوی خالش شدم ندانستم
کاسیر خویش کند زنگی سیاه مرا
دلم بجا و دماغم سلیم بود ولی
ز راه رفتن او دل بشد ز راه مرا
هزار بار فتادم به دام دیده و دل
هنوز هیچ نمیباشد انتباه مرا
ز مهر او نتوانم که روی برتابم
ز خاک گور اگر بردمد گیاه مرا
به جور او چو بمیرم ز نو شوم زنده
اگر به چشم عنایت کند نگاه مرا
عبید از کرم یار بر مدار امید
که لطف شامل او بس امیدگاه مرا

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

بیوگرافی، زندگینامه و آثار عبید زاکانی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/02/biography-obid-zakani-b94.jpg

بیوگرافی، زندگینامه و آثار عبید زاکانی

شرح: “خواجه نظام الدین عبیدالله زاکانی” لطیفه پرداز و شاعر معروف ایرانی در قرن ۸ هجری می باشد. او از خاندان زاکانیان می باشد و زاکانیان تیره ای از اعراب بودند که به قزوین مهاجرت کرده و آنجا سکنی گزیده بودند. او به لحاظ وضعیت اجتماعی آن زمان، به طنز روی آورد و نظم و نثر خود را وسیله ی حمله به عرفها و عادات نادرست و مفاسد و معایب طبقه ی مشخصی از جامعه قرار داد. زاکانی در حدود سالهای ۷۷۱ و ۷۷۲ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. آثار برگزیده ی زاکانی شامل این عناوین می باشد: لطایف و ظرایف، کتاب اخلاق الاشراف، مثنوی عشاق نامه، ریش نامه، صد پند، رساله ی دلگشا و منظومه ی معروف موش و گربه.

آثار عبید زاکانی در مجموعه موش و گربه :
دیوان اشعار
عشاق نامه
موش و گربه

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

حکایت طنز کاسه زهر – نوشته عبید زاکانی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/hekayat-tanz-kese-d94.jpg

حکایت طنز کاسه زهر

نوشته عبید زاکانی

شرح: کودکی خردسال نزد خیاطی شاگردی میکرد، روزی از روزها خیاط کاسه ای عسل به دکان آورد و برای اینکه کودک به عسل دست نزند به وی گفت: در این کاسه زهر است، مراقب باش که از آن نخوری. خیاط از دکان بیرون رفت و کودک اندکی پارچه فروخت و مقداری نان گرفت و تمام عسل را خورد، وقتی خیاط بازگشت، از کودک سراغ پارچه را گرفت، وی گفت اگر قول بدهی مرا نزنی به تو راست خواهم گفت.
کودک گفت: من غفلت و نادانی کردم و دزد پارچه را دزدید و از ترس اینکه مرا بزنی، کاسه زهر را خوردم تا بمیرم ولی تا حالا زنده مانده ام، حالا دیگر خود دانی…

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

حکایت طنز پیر و سلطان محمود

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/hekayat-tanz-d94.jpg

(حکایت طنز پیر و سلطان محمود)

اخذ شده از کتاب همشهری نوشته عبید زاکانی

شرح: سلطان محمود پیری ضعیف را دید که پشتواره خار میکشد
بر وی رحمش آمد گفت:
ای پیر دو سه دینار زر میخواهی یا درازگوشی یا دو سه گوسفند یا باغی که به تو دهم، تا از این زحمت خلاصی یابی
پیر در پاسخ سلطان محمود گفت: زر بده تا در میان بندم و بر درازگوش بنشینم و گوسفندان در پیش گیرم و به باغ روم و به دولت تو در باقی عمر آنجا بیاسایم…
سلطان را نیز خوش آمد و فرمود چنان کردند که پیر گفت…

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

بیوگرافی کامل عبیدالله زاکانی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/10/obydolah-zakani-m94.jpg

(بیوگرافی کامل نظام الدین عبیدالله زاکانی)

شرح: “خواجه نظام الدین عبیدالله زاکانی” معروف به “عبید زاکانی” شاعر و نویسنده ی طنزپرداز ایرانی و فارسی زبان قرن هشتم هجری بودند. علت مشهور بودن خواجه به لقب “زاکانی” نسبت داشتن وی به خاندان زاکان است که این خاندان تیره ای از “عرب بنی خفاجه” بود که بعد از مهاجرت آنها به کشور ایران به نزدیکی رزن از توابع همدان رفته و در آن ناحيه سکنی گزیدند. از سرگذشت و وقايع زندگانی عبید زاکانی اطلاعات کافی و مفصل قابل استنادی وجود ندارد. لیک از تلیفاتی که از خود عبید زاکانی باقی مانده است مشخص است که بیشتر منظور وی انتقاد اوضاع زمان به زبان هزل و طیبت بوده است. مجموع اشعار جدی که از عبید زاکانی باقی مانده و در کلیات به طبع رسیده، از ۳۰۰۰ بیت نیز بیشتر نیست.
صرف نظر از اینکه او نیز شاعری متوسط در حد و اندازه خویش بوده است، همگان نام عبید زاکانی را با طنز و هزل عجین و اغلب عامه عبید را به لطایف شیرین و طنزش می‌شناسند.

دیوان لطایف عبید شامل موارد زیر است:
ریش نامه، تضمینات و قطعات، رباعیات، رساله دلگشا، تعریفات ملا دو پیاز، سنگتراش، اخلاق الاشراف، ترجیع بند ج…، موش و گربه، صد پند.
باید گفت که در میان این آثار موش و گربه شهرت بسیار دارد و همچنین صد پند و ریش نامه  از همه لطیف تر هستند. وفات عبید زاکانی را “تقی الدین کاشی” در تذکره خود سال ۷۷۲ ذکر کرده است و صادق اصفهانی در کتاب شاهد صادق آن را ذیل وقایع سال ۷۷۱ بیان داشته است. لیک مشخص است که عبید نیز، تا اواخر سال ۷۶۸ ه.ق در قید حیات بوده اند…. و به طور قطع یقین وفات عبید زاکانی بین سالهای ۷۶۸ و ۷۶۹ و یا ۷۷۲ به وقوع پیوسته است. این بود مختصری از زندگینامه عبید زاکانی

لطیفه و داستان های کوتاه عبید زاکانی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/04/sokhanan-obed-zakani-f94.jpg

لطیفه های کوتاه

عربی با پنج انگشت میخورد
او را گفتند:چرا چنین میخوری
گفت:اگر به سه انگشت لقمه گیرم،دیگر انگشتانم را خشم آید

*

*

لطیفه های عبید زاکانی

*

*

مردی را که دعوای پیغمبری می کرد نزد معتصم آوردند
معتصم گفت:شهادت میدهم تو پیغمبر احمق هستی
گفت:آری،از آنکه بر قوم شما مبعوث شده ام و هر پیامبری از نوع قوم خود باشد

*

*

عکس و زندگی نامه عبید زاکانی

*

*

آخوندی را گفتند
خرقه خویش را بفروش
گقت:اگر صیاد دام خود را فروشد به چه چیز شکار کند

ادامه‌ی خواندن