بایگانی برچسب: s

گلچینی از شعر نو با عنوان “برای تو و خویش”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-margot-d94.jpg

(گلچینی از شعر نو با عنوان برای تو و خویش)

شاعر: مارگوت بیکل

برای تو و خویش
چشمانی آرزو میكنم
كه چراغ ها و نشانه ها را
در ظلمات‌مان
ببیند

گوشی
كه صداها و شناسه ها را
در بیهوشی مان
بشنود

برای تو و خویش، روحی
كه این همه را
در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی
كه در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون كشد
و بگذارد
از آن چیزها كه در بندمان كشیده است
سخن بگوییم

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

دوبیتی ناب “آنکه نان با غم و اندوه نخورد”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-yohan-d94.jpg

(دوبیتی ناب آنکه نان با غم و اندوه نخورد)

شاعر: یوهان ولفگانگ گوته

آنکه نان با غم و اندوه نخورد
یا که بی‌گریه شبی را به ‌سحرگاه نبرد
نَبـرَد پی به ‌توانمندی اوج ملکوت
نکند فهم از آن نظم بلند جبروت

گردآوری و بازنشر: شعرکده

گزیده شعر ناب “اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-pailo-d94.jpg

(گزیده شعر ناب اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است)

شاعر: پابلو نرودا

اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است
ساعت را از که بپرسم؟
در فرانسه
بهار این همه برگ را از کجا می آورد؟
مرد نابینایی که زنبورها دنبالش کرده اند
کجا پناه بگیرد؟
اگر رنگ زرد تمام شود
با چه نان بپزیم؟
دانه های یاقوت چه می گفتند
وقتی با آب انار رو به رو شدند؟
چرا پنجشنبه وسوسه نمی شود
پس از جمعه بیاید؟
چه کسی از ته دل فریاد شادی بر آورد
زمانی که رنگ آبی به دنیا آمد؟
چرا زمین اندوهگین می شود
وقتی بنفشه سر می زند؟

چرا سالخورده ها به یاد نمی آورند
قرض ها را و سوختن ها را؟
عطر آن دختر حیرت زده
واقعی بود؟
تهیدستانی که ثروتمند می شوند
چرا نمی فهمند دیگر فقیر نیستند؟
ناقوسی را که در رویایت به نوا در آمد
از کجا می توانی پیدا کنی؟

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر زیبای “سراپا اگر زرد و پژمرده ایم”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-aminpor-d94.jpg

(شعر زیبای سراپا اگر زرد و پژمرده ایم)

شاعر: قیصر امین پور

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برداه ایم
اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر عاشقانه و ناب “دلی کز عشق جانان دردمند است”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-atar-d94-1.jpg

(شعر عاشقانه و ناب دلی کز عشق جانان دردمند است)

شاعر: عطار

دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی، عشق بند است
وگر در عشق از عشقت خبر نیست
تو را این عشق عشقی سودمند است
هر آن مستی که بشناسد سر از پای
ازو دعوی مستی ناپسند است
ز شاخ عشق برخوردار گردی
اگر عشق از بن و بیخت بکند است
سرافرازی مجوی و پست شو، پست
که تاج پاک بازان تخته بند است
چو تو در غایت پستی فتادی
ز پستی در گذر کارت بلند است
بخند ای زاهد خشک ارنه ای سنگ
چه وقت گریه و چه جای پند است
نگارا روز، روز ماست امروز
که در کف باده و در کام قند است
می و معشوق و وصل جاودان هست
کنون تدبیر ما لختی سپند است
یقین می‌دان که اینجا مذهب عشق
ورای مذهب هفتاد و اند است
حریفی نیست ای عطار امروز
وگر هست از وجود خود نژند است

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر ناب “دل بردی از من به یغما… ای ترک غارتگر من”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-esfahani-d94.jpg

(شعر ناب و دلنشین دل بردی از من به یغما… ای ترک غارتگر من)

شاعر: صفای اصفهانی

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
می سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من، سینه من، سودای من، آذر من
دل در تف عشق افروخت، گردون لباس سیه دوخت
از آتش آه من سوخت، در آسمان اختر من
گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنه آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشه کافر من
شکرانه کز عشق مستم، میخواره و می‌پرستم
آموخت درس الستم، استاد دانشور من
در عشق، سلطان بختم، در باغ دولت، درختم
خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من
اول دلم را صفا داد، آیینه ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من
بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل
چون می تواند کشیدن این پیکر لاغر من

گرافیست و بازنشر: شعرکده

یکی از زیباترین شعرها “چه شبی بود و چه فرخنده شبی”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-mosadegh-d94.jpg

(زیباترین شعرها چه شبی بود و چه فرخنده شبی)

شاعر: حمید مصدق

چه شبی بود و چه فرخنده شبی
آن شب دور که چون خواب خوش از دیده پرید
کودک قلب من این قصه ی شاد
از لبان تو شنید:
زندگی رویا نیست
زندگی زیبایی ست
می توان
بر درختی تهی از بار، زدن پیوندی
می توان در دل این مزرعه ی خشک و تهی بذری ریخت
می توان
از میان فاصله ها را برداشت
دل من با دل تو
هر دو بیزار از این فاصله هاست
قصه ی شیرینی ست
کودک چشم من از قصه ی تو می خوابد
قصه ی نغز تو از غصه تهی ست
باز هم قصه بگو
تا به آرامش دل
سر به دامان تو بگذارم و در خواب روم
گل به گل، سنگ به سنگ این دشت
یادگاران تو اند
رفته ای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوکواران تو اند
در دلم آرزوی آمدنت می میرد
رفته ای اینک، اما ایا
باز برمی گردی؟
چه تمنای محالی دارم
خنده ام می گیرد

گردآوری و گرافیست: اس ام اس کده

شعر عارفانه کوتاه “از باغ می برند چراغانی ات کنند”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-fazel-d94.jpg

(شعر عارفانه کوتاه از باغ می برند چراغانی ات کنند)

شاعر: فاضل نظری

از باغ مي برند چراغاني ات کنند
تا کاج جشن هاي زمستاني ات کنند
پوشانده اند صبح تو را ”ابرهاي تار“
تنها به اين بهانه که باراني ات کنند
يوسف به اين رها شدن از چاه دل مبند
اين بار مي برند که زنداني ات کنند
اي گل گمان مکن به شب جشن مي روي
شايد به خاک مرده اي ارزاني ات کنند
يک نقطه بيش بين رحيم و رجيم نيست
از نقطه اي بترس که شيطاني ات کنند
آب طلب نکرده هميشه مراد نيست
گاهي بهانه ايست که قرباني ات کنند

گردآوری و بازنشر: شعرکده