بایگانی برچسب: s

ضرب المثل “من ندیم توام نه ندیم بادمجان”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/12/nadim-a94.jpg

ضرب المثل “من ندیم توام نه ندیم بادمجان”

به همراه تفسیر ادبی و ریشه یابی

شرح: این اخذ شده از رساله دلگشای عبید زاكانی می باشد، ضرب المثل “من ندیم توام نه ندیم بادمجان”، نوکر بادمجان به كسانی كه به اقتضای زمان در زندگی خود تابع هیچ اصل و اساس معقولی نباشند و هر طرف که منافعشان باشد به همان سوی می روند، اطلاق می گردد.
حکایت است که سلطان محمود را در زمان گرسنگی بادمجان بورانی پیش آوردند، خوشش آمد و بگفت: بادمجان طعامی است خوش.
در همان لحظه ندیمی در مدح بادمجان فصلی پرداخت و چون سیر شد گفت: بادنجان چیز خیلی مضری است.
ندیم، دوباره در مضرت بادمجان مبالغتی تمام كرد. سلطان فرمود: ای مردك نه این زمان كه مدحش می گفتی؟ گفت: من ندیم توام نه ندیم بادمجان، مرا چیزی باید گفت كه ترا خوش آید نه بادمجان را. شرحی بود بر ضرب المثل های کهن پارسی

ضرب المثل “بشنو و باور مكن”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/beshno-a94.jpg

ضرب المثل “بشنو و باور مكن”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “بشنو و باور مكن”، زمانب که فردی حرف بيهوده مي زند تا ديگران را فريب دهد يا سرشان را گرم كند، در جواب این اشخاص می گویند “بشنو و باور مكن”. نقل است شخصی خسیسی که خود را زرنگ می دانست، تعدادي شيشه براي پنجره هاي خانه اش خریده و شيشه ها را درون صندوقي گذاشت بود. چشمش به مرد جواني افتاد، به وی  گفت اگر اين صندوق را برايم به خانه ببري، سه نصيحت در بين راه به تو خواهم كرد كه در زندگي بدردت خواهد خورد.
باربر جوان كه تازه به شهر آمده بود، حرف های مرد خسيس را قبول كرد.
او صندوق را بر روي دوشش گذاشت كمي كه راه رفتند، باربر گفت: بهتر است در بين راه يكي يكي سخنانت را بگوئي.
مرد خسيس که خيلي گرسنه بود كمي اندیشید و به باربر گفت: اول آنكه سيري بهتر از گرسنگي است و اگر كسي به تو گفت گرسنگي بهتر از سيري است، بشنو و باور مكن.
باربر از شنيدن اين سخن ناراحت شد زيرا هر بچه اي اين مطلب را مي دانست. ولي فكر كرد شايد بقيه نصيحتها بهتر از اين باشد. بعد از اینکه بيشتر از نصف راه را سپري كردند. باربر پرسيد: خوب نصيحت دومت چست؟
مرد كه چيزي به ذهنش نمي رسيد پيش خود فكر كرد كاش چهارپايي داشتم و بدون دردسر بارم را به منزل مي رساندم. يكباره چيزي به ذهنش رسيد و گفت: بله پسرم نصيحت دوم اين  است، اگر گفتند پياده رفتن از سواره رفتن بهتر است، بشنو و باور مكن. باربر خيلي ناراحت شد و فكر كرد، نكند اين مرد مرا سر كار گذاشته ولي باز هم چيزي نگفت.
ديگر نزديك منزل رسيده بودند كه باربر پرسید: خوب نصيحت سومت را بگو، اميدوارم اين يكي بهتر از بقيه باشد. مرد از اينكه بارهايش را مجاني به خانه رسانده بود خوشحال بود و به مرد گفت: اگر كسي گفت باربري بهتر از تو وجود دارد، بشنو و باور مكن. مرد باربر خيلي عصباني شد و هنگامي كه مي خواست صندوق را روي زمين بگذارد آنرا ول كرد و صندوق با شدت به زمين خورد، بعد به مرد خسيس رو كرد و گفت اگر كسي گفت كه شيشه هاي اين صندوق سالم است “بشنو و باور مكن”. شرحی بر ضرب المثل های کهن پارسی