بایگانی برچسب: s

شعر عاشقانه “عشق”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/ebn-farez-d94.jpg

(شعر عاشقانه عشق)

شاعر: ابن فارض

چه با عظمت است محبت!
پس از صميم قلب خود را تسليم آن كن
عشق چيز كمي نيست
كسي كه به بيماري مزمن عشق گرفتار شده است
عشق را از روي عقل اختيار نكرده است

بدون عشق زندگي كن
چرا كه راحتي آن سختي است
و آغازش مريضي و پايانش كشته شدن است

در نزد من مرگ در راه عشق عين زندگي است
و اين بخاطر عشقي است كه به محبوبم دارم
اين كشته شدن تفضلي است كه او بر من نموده است

پس اگر زندگي با سعادت ميخواهي
در راه او بمير كه شهيد خواهي بود
و اگر نه كساني هستند كه اهل اين عشق سوزانند

به كشته عشق بگو كه حقش را اداء كردي
و به مدعي بگو هيهات
هيچگاه چشم با سياهي سرمه چشم سياه نميشود

محبوب من شما هستيد
چه روزگار نيكي كند چه بدي
پس شما هر طور كه دوست داريد باشيد
من همان دوست شما كه بودم هستم

عذاب رسیده از شما در نزد من گوارا است
و جور و ستمي كه شما بر اساس حكم عشق بر من روا ميداريد
عين عدل است

شما دل مرا ربوديد
در حالي كه دل من جزئي از من است
براي شما چه ضرري داشت اگر همه وجود مرا ميبرديد
و آن نزد شما ميماند؟!

مردم همه فهميده‌اند كه من كشته نگاه او هستم
چرا كه او در هر يك از اعضاي من تيري نشانده است

اگر روزي نام او برده شد
به پاس او همگي به سجده درافتيد و
اگر نمايان شد بسوي صورتش نماز بخوانيد…

گرد آوری و بازنشر: عاشقانه ها

شعر کوتاه در مورد “سکوت” – از لنگستن هیوز

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/langstan-d94.jpg

(شعر کوتاه در مورد سکوت)

از لنگستن هیوز

تنها از سکوت تو
پیش از آن که سخن گویی
هر آنچه را که باید، در می یابم
بی آنکه واژه ای از تو بشنوم
در سکوتت
هر نغمه ای که آرزو می کنم
به گوش می رسد

گردآوری و بازنشر: متن کده

شعری زیبا با عنوان “دوست” – نوشته ویلیام شکسپیر

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/dost-shekspir-d94.jpg

(شعری زیبا با عنوان دوست)

شاعر و نویسنده: ویلیام شکسپیر

هر زمان كه از جور روزگار
و رسوايي ميان مردمان
در گوشه ي تنهايي بر بينوايي خود اشك مي ريزم
و گوش ناشنوای آسمان را با فريادهاي بي حاصل خويش مي آزارم

و بر خود مي نگرم و بر بخت بد خويش نفرين مي فرستم
و آرزو می كنم كه ای كاش چون آن ديگری بودم
كه دلش از من اميدوارتر
و قامتش موزون تر
و دوستانش بيشتر است

و اي كاش هنر اين يك
و شكوه و شوكت آن ديگری از آن من بود

و در اين اوصاف چنان خود را محروم مي بينم
كه حتي از آنچه بيشترين نصيب را برده ام
كمترين خرسندي احساس نمي كنم

اما در همين حال كه خود را چنين خوار و حقير مي بينم
از بخت نيك، حالي به ياد تو مي افتم

و آنگاه روح من
همچون چكاوك سحر خيز
بامدادان از خاك تيره اوج گرفته
و بر دروازه ي بهشت سرود مي خواند

و با ياد عشق تو
چنان دولتي به من دست مي دهد
كه شأن سلطاني به چشمم خوار مي آيد
و از سوداي مقام خود با پادشاهان، عار دارم

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

گلچینی از شعر نو با عنوان “برای تو و خویش”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-margot-d94.jpg

(گلچینی از شعر نو با عنوان برای تو و خویش)

شاعر: مارگوت بیکل

برای تو و خویش
چشمانی آرزو میكنم
كه چراغ ها و نشانه ها را
در ظلمات‌مان
ببیند

گوشی
كه صداها و شناسه ها را
در بیهوشی مان
بشنود

برای تو و خویش، روحی
كه این همه را
در خود گیرد و بپذیرد

و زبانی
كه در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون كشد
و بگذارد
از آن چیزها كه در بندمان كشیده است
سخن بگوییم

گردآوری و بازنشر: اس ام اس کده

دوبیتی ناب “آنکه نان با غم و اندوه نخورد”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-yohan-d94.jpg

(دوبیتی ناب آنکه نان با غم و اندوه نخورد)

شاعر: یوهان ولفگانگ گوته

آنکه نان با غم و اندوه نخورد
یا که بی‌گریه شبی را به ‌سحرگاه نبرد
نَبـرَد پی به ‌توانمندی اوج ملکوت
نکند فهم از آن نظم بلند جبروت

گردآوری و بازنشر: شعرکده

گزیده شعر ناب “اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-pailo-d94.jpg

(گزیده شعر ناب اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است)

شاعر: پابلو نرودا

اگر بمیرم و ندانم چه وقتی است
ساعت را از که بپرسم؟
در فرانسه
بهار این همه برگ را از کجا می آورد؟
مرد نابینایی که زنبورها دنبالش کرده اند
کجا پناه بگیرد؟
اگر رنگ زرد تمام شود
با چه نان بپزیم؟
دانه های یاقوت چه می گفتند
وقتی با آب انار رو به رو شدند؟
چرا پنجشنبه وسوسه نمی شود
پس از جمعه بیاید؟
چه کسی از ته دل فریاد شادی بر آورد
زمانی که رنگ آبی به دنیا آمد؟
چرا زمین اندوهگین می شود
وقتی بنفشه سر می زند؟

چرا سالخورده ها به یاد نمی آورند
قرض ها را و سوختن ها را؟
عطر آن دختر حیرت زده
واقعی بود؟
تهیدستانی که ثروتمند می شوند
چرا نمی فهمند دیگر فقیر نیستند؟
ناقوسی را که در رویایت به نوا در آمد
از کجا می توانی پیدا کنی؟

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر زیبای “سراپا اگر زرد و پژمرده ایم”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-aminpor-d94.jpg

(شعر زیبای سراپا اگر زرد و پژمرده ایم)

شاعر: قیصر امین پور

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است، آورده ایم
اگر داغ شرط است، ما برداه ایم
اگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!
اگر خنجر دوستان، گرده ایم!
گواهی بخواهید، اینک گواه:
همین زخم هایی که نشمرده ایم
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر عاشقانه و ناب “دلی کز عشق جانان دردمند است”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/01/sher-atar-d94-1.jpg

(شعر عاشقانه و ناب دلی کز عشق جانان دردمند است)

شاعر: عطار

دلی کز عشق جانان دردمند است
همو داند که قدر عشق چند است
دلا گر عاشقی از عشق بگذر
که تا مشغول عشقی، عشق بند است
وگر در عشق از عشقت خبر نیست
تو را این عشق عشقی سودمند است
هر آن مستی که بشناسد سر از پای
ازو دعوی مستی ناپسند است
ز شاخ عشق برخوردار گردی
اگر عشق از بن و بیخت بکند است
سرافرازی مجوی و پست شو، پست
که تاج پاک بازان تخته بند است
چو تو در غایت پستی فتادی
ز پستی در گذر کارت بلند است
بخند ای زاهد خشک ارنه ای سنگ
چه وقت گریه و چه جای پند است
نگارا روز، روز ماست امروز
که در کف باده و در کام قند است
می و معشوق و وصل جاودان هست
کنون تدبیر ما لختی سپند است
یقین می‌دان که اینجا مذهب عشق
ورای مذهب هفتاد و اند است
حریفی نیست ای عطار امروز
وگر هست از وجود خود نژند است

گردآوری و بازنشر: شعرکده