بایگانی دسته: شعر و ادبیات

شعر افکار پریشان – از مجموعه آثار ملک الشعرای بهار در چهارپاره

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/bahar-sher-o95.jpg

شعر افکار پریشان – از مجموعه آثار ملک الشعرای بهار در چهارپاره

از بر این کره ی پست حقیر
زیر این قبه ی مینای بلند
نیست خرسند کس‌ از خرد و کبیر
من چرا بیهده باشم خرسند
شده‌ام در همه اشیا باریک
رفته تا سرحد اسرار وجود
چیست هستی‌؟ افقی بس تاریک
وندر آن نقطه ی شکی مشهود
بجز آن نقطه ی نورانی شک
نیست در این افق تیره فروغ
عشق بستم به حقایق یک‌یک
راست گویم ‌همه ‌و هم ‌است‌ و دروغ‌
غیر و همیم نیاید به نظر
غم و شادی‌ خوش‌ و ناخوش ‌بد و خوب
نکند کوکبه ی صبح دگر
در برم جلوه‌، نه تشییع غروب
فکر عصیان زده ی مستاصل
محو گرداب یکی روح عظیم
چون یکی کشته بشکسته دکل
پیش امواج حوادث تسلیم
خلق را کرده طبیعت ز ازل
بدو قانون پلید ارزانی
سرّ تأثیر وراثت‌، اول
رمز تاثیر تعلم‌، ثانی
روح من گر ز نیاکان من است
ای خدا پس من بدبخت که‌ام
و گر این ‌روح و خرد زان من است
بسته ی بند وراثت ز چه ام
یک نیا عابد و عارف مشرب
یک نیا لشگری و دیوانی
پدرم شاعر و من زین سه نسب
شاعر و لشکری و روحانی
جد من تاجر و زین روی پدر
در من آهنگ تجارت فرمود
اثر تربیتش گشت هدر
لیک بر روح من آسیب افزود
من نه زاهد نه محاسب نه ظریف
من نه تاجر نه سپاهی نه ندیم
به همه باب حریف و نه حریف
به همه کار علیم و نه علیم
سخت چون سنگ و سپهر غماز
هر دمم بر جگر افکنده خدنگ
گونی از بهر نشان‌، تیرانداز
هدفی سرخ نشانیده به سنگ

شاعر: ملک الشعرای بهار

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعری زیبا و عارفانه از آثار عطار نیشابوری

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/sher-atar-neyshabory-o95.jpg

شعری زیبا و عارفانه از آثار عطار نیشابوری

آتش عشق تو در جان خوش تر است
جان ز عشقت آتش‌افشان خوش تر است
هر که خورد از جام عشقت قطره‌ای
تا قیامت مست و حیران خوش تر است

تا تو پیدا آمدی پنهان شدم
زانکه با معشوق پنهان خوشتر است
درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوش تر است

می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوش تر است
چون وصالت هیچکس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوش تر است

خشکسال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده طوفان خوش تر است
همچو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار گریان خوش تر است
عطار نیشابوری

گردآوری و بازنشر: شعرکده

شعر عاشقانه و عارفانه ناب از آثار سعدی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/sher-sady-shab-feragh-o95.jpg

شعر عاشقانه و عارفانه ناب از آثار سعدی

شب فراق كه داند كه تا سحر چند است؟
مگر كسى كه به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل، راه بوستان گيرم
كدام سرو به بالاى دوست مانند است؟

پيام من كه رساند به يار مهرگسل؟
كه برشكستى و ما را هنوز پيوند است
قسم به جان تو گفتن، طريق عزت نيست
به خاک پاى تو، وان هم عظيم سوگند است

كه با شكستن پيمان و برگرفتن دل
هنوز ديده به ديدارت آرزومند است…
بيا! كه بر سر كويت بساط چهره ی ماست
به جاى خاک كه در زير پايت افكنده ‌ست

خيال روى تو بيخ اميد بنشانده ست
بلاى عشق تو بنياد صبر بركنده ست
عجب در آن كه تو مجموع و گر قياس كنى
به زير هر خم مويت دلى پراكنده ست!

اگر برهنه نباشى كه شخص بنمايى
گمان برند كه پيراهنت گل آكنده ست
ز دست رفته نه تنها منم در اين سودا
چه دست‌ها كه ز دستِ تو بر خداوند است!

فراق يار كه پيش تو كاه برگى نيست
بيا و بر دل من بين كه كوه الوند است
ز ضعف، طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند كه سعدى ز دوست خرسند است
سعدی

گردآوری و بازنشر: شعر و ادبیات

گلچین شعرهای دوبیتی فارسی از ابوسعید ابوالخیر

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/abusaeed-sher-o95.jpg

گلچین شعرهای دوبیتی فارسی از ابوسعید ابوالخیر

هر کو ز در عمر درآید برود
چیزیش به جز غم نگشاید برود
از سر سخن کسی نشانی ندهد
ژاژی دو سه هر کسی بخاید برود

*

*

شعرهای ابوسعید ابوخیر

*

*

در دل همه شرک و روی بر خاک چه سود
با نفس پلید جامه ی پاک چه سود
زهرست گناه و توبه تریاک وی است
چون زهر به جان رسید تریاک چه سود

*

*

شعرهای دوبیتی فارسی

*

*

تا دل ز علایق جهان حر نشود
اندر صدف وجود ما در نشود
پر می نشود کاسه ی سرها ز هوس
هر کاسه که سرنگون بود پر نشود

ادامه‌ی خواندن

متن شاعرانه احساسی ناب جدید

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/matn-shaerane-f95.jpg

متن شاعرانه احساسی ناب جدید

كوهى شدم با دامنه يى پرشكنج
در پياپى ناكامى جلب تو
همه اندرونم
آبستن فوران گداخته هاست
بر زلال گستره ى عشق تو
مى جويمت از فراز خود
در آفاق دشت ها
سراپا تشنه ى ديدار توأم
قرار ى عاشقانه بگذار
چراكه تو پاى رفتن دارى و
من چشمى منتظر
پيش آى
قاطعانه مى خواهمت
درك تو
فهم عشق است
لمس طرد غربت از خود
تكرار تو در خود
ذوب شدن در جاودانگى هاست
با اين صلابت پير
سازگارا
سر بر بالين آرام صلح بگذار
چشمانت
نگاهى را در خود به  تكرارنشسته
كه ديوارهاى قطورِخواب آلود هم
توان برچيدن خاطرش را
از لوح جان در خود نمي بينند
نجوا كن مرا
من به تكرار تو در امتداد هزاران
حوض آبي و آينه
مشغولم
غبار از پيش بردار
در زلال چشم اندازان
انتظارت را مى كشم
كوهى كه به مهرت تكيه كرده
سراپا انتظار است
به پيش آى…
نگارنده: اديب حيدربگى

گردآوری و بازنشر: طنز و سرگرمی

شعری از دفتر غزلیات بیدل دهلوی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/sher-ghazal-bidel-dehlavi-o95.jpg

شعری از دفتر غزلیات بیدل دهلوی

اگر به گلشن ز نازگردد قد بلند تو جلوه فرما
ز پیکرسر وموج خجلت شود نمایان چو می ز مینا
ز چشم مستت اگر بیابد قبول‌کیفیت نگاهی
تپد زمستی‌ به روی آیینه نقش جوهر چو موج صهبا

نخواند طفل جنون مزاجم خطی زپست و بلند هستی
شوم فلاطون ملک‌! دانش اگر شناسم سر ازکف پا
به هیچ صورت ز دور گردون نصیب مانیست سربلندی
ز بعد مردن مگر نسیمی غبار ما را برد به بالا

نه شام ما را سحر نویدی نه صبح ما راگل سفیدی
چو حاصل ماست نا امیدی غبار دنیا به فرق عقبا
رمیدی از دیده بی‌ تأمل‌ گذشتی آخر به صد تغافل
اگر ندیدی تپیدن دل شنیدنی داشت ناله ی ما

ز صفحه ی راز این دبستان ز نسخه ی رنگ این‌گلستان
نگشت نقش دگر نمایان مگر غباری به بال عنقا
به اولین جلوه ات ز دلها رمیده صبر و گداخت طاقت
کجاست آیینه تا بگیرد غبار حیرت درین تماشا

به دورپیمانه ی نگاهت اگر زند لاف می فروشی
نفس به رنگ کمند پیچد ز موج می درگلوی مینا
به بوی ریحان مشکبارت به خویش پیچیده ام چوسنبل
ز هررگ برگ گل ندارم چو طایررنگ رشته برپا

به هر کجا ناز سر برآرد نیاز هم پای کم ندارد
توو خرامی و صد تغافل‌، من و نگاهی و صد تمنا
ز غنچه ی او دمید بیدل بهار خط نظر فریبی
به معجز حسن گشت آخر رک زمرد ز لعل پیدا

گردآوری و بازنشر: شعر و ادبیات

شعر غزل از آثار شاعران هندی بیدل دهلوی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/sher-bidel-dehlavi-o95.jpg

شعر غزل از آثار شاعران هندی بیدل دهلوی

آیینه بر خاک زد صنع یکتا
تا وانمودند کیفیت ما
بنیاد اظهار بر رنگ چیدیم
خود را به هر رنگ کردیم رسوا

در پرده پختیم سودای خامی
چندان که خندید آیینه بر ما
از عالم فاش بی پرده گشتیم
پنهان نبودن‌، کردیم پیدا

ما و رعونت‌، افسانه ی کیست
ناز پری بست گردن به مینا
آیینه واریم محروم عبرت
دادند ما را چشمی که مگشا

درهای فرد‌وس وا بود امروز
از بی‌دماغی گفتیم فردا
گو‌هر گره‌بست از بی نیازی
دستی که شستیم از آب دریا

گرجیب ناموس تنگت نگیرد
در چین د‌امن خفته ست صحرا
حیرت طرازیست نیرنگ‌سازی است
تمثال اوهام آیینه دنیا

کثرت نشد محو از ساز وحدت
همچون خیالات از شخص تنها
وهم‌تعلق برخود مچینید
صحرانشین‌اند این خانمانها

موجود نامی است باقی توهم
از عالم خضر رو تا مسیحا
زین یأس منزل ما را چه حاصل
همخانه بیدل همسایه عنقا

گردآوری و بازنشر: شعر و ادب فارسی

گلچین شعرهای ناب عاشقانه و عارفانه پارسی

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2016/04/best-persian-sher-o95.jpg

گلچین شعرهای ناب عاشقانه و عارفانه پارسی

شبی خواهم که پنهانت بگویم
نهان از آشنایان و غریبان
چنان در خود کشم چوگان زلفت
کزو غافل بود گوی گریبان
ولیکن هر گناهی را جزاییست
گناه عشق را جور رقیبان
سعدی

*

*

شعر عارفانه فلسفی

*

*

ما را به چه روی از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد
جایی که درخت گل سوری باشد
جوشیدن بلبلان ضروری باشد
سعدی

*

*

شعر ناب فارسی دوبیتی

*

*

به حرف تو رسیده ام
به حروف نام تو …
باقی حرفها را برای چه اختراع کرده اند ؟!
ترکیبشان
جز دروغی
برای ادامه ی زندگی نیست!
شمس لنگرودی

ادامه‌ی خواندن