بایگانی برچسب: s

ضرب المثل “این شتری است که در خانه همه کس می خوابد”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/in-shotorist-a94.jpg

ضرب المثل “این شتری است که در خانه همه کس می خوابد”

به همراه ریشه یابی و تفسیر

شرح: ضرب المثل “این شتری است که در خانه همه کس می خوابد”، مرگ برای همه می باشد و بیشتر برای تسلیت و همدری به کار می رود تا مصیبت دیدگان را موجب دلگرمی و دلجویی باشد.
نقل است که سه روز قبل از عید قربان یک شتر ماده را در حالی که به انواع گلهای رنگارنگ و حتی سبزی و برگهای درختان زینت داده بودند و جمعیت زیادی از هر طبقه و صنف دنبال او می افتادند، در شهر میگرداندند و برای او طبل و نقاره و شیپور می زدند و سخنان دینی و اشعار مذهبی می خواندند. این شتر از هر جا و هر کوی و برزن که میگذشت مردم دور او جمع میشدند و پشم حیوان را عوام الناس (بویژه زنان آرزومند) مایه اقبال و رفع نکبت و وبال دانسته، به عنوان تیمن و تبرک از بدنش می کندند و از اجزا تعویذ و حرز بازو و گردن خود و اطفال قرار می دادند.
این اعمال و آداب و رسوم که ریاست آن به عهده شخص معینی بود و مباشرین این کار القاب خاصی داشتند، به مدت سه روز بطول می انجامید و در این مدت شتر گردانی به در خانه هر یک از اعیان و اشراف شهر که میرسیدند شتر را به زانو در می آوردند و از صاحب خانه به فراخور مقام و شخصیتش چیز قابل توجهی نقداً یا جنساً میگرفتند و از آنجا می گذشتند. روز سوم که روز عید قربان بود، این حیوان زبان بسته را به طرز جانگدازی نحر می کردند، و هنوز جان در بدن داشت که هر کس با خنجر و چاقو و دشنه حمله ور میشد، و هنوز چشمان وحشت زده اش در کاسه سر به اطراف می نگریست که تمام اعضای بدنش پاره پاره شده، گوشتهایش به یغما می رفته است.
اصل ضرب المثل بدین گونه است: شتر را در منزل فلانی خوابانده اند. یعنی: غائله را به گردن او انداخته اند.
این ضرب المثل به مرور زمان، بصورت و اشکال مختلف درآمد و هر دسته و جمعیتی به یک شکل از آن استفاده و استناد می کنند که از همه مهمتر و مشهورتر همان ضرب المثل عنوان این مقاله است که ناظر بر شرنگ مرگ و میر می باشد. که به هر حال باید چشید و از غرور و خودخواهی و زیاده طلبی که چون جهاز رنگارنگ شتر قربانی دیرپا نیست، بلکه فریبنده و زودگذر است. باید چشم پوشید و برای آرامش خاطر و رضای ندای وجدان، به دستگیری نیازمندان پرداخت و بر قلوب جریحه دار دلسوختگان مرحم نهاد. شرحی بود بر یکی از ضرب المثل های قدیمی فارسی

ضرب المثل “انگار از دماغ فیل افتاده”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/engar-az-damagh-fil-oftade.jpg

ضرب المثل “انگار از دماغ فیل افتاده”

به همراه تفسیر ادبی و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل معروف و قدیمی فارسی “انگار از دماغ فیل افتاده”، در مورد افراد بسیار از خود راضی و کسانی به کار برده می شود که خود را منحصر به فرد و خاص می پندارند.
وقتیکه کشتی حضرت نوح مدت شش ماه بر روی دریا در حرکت بود سطح و هوای کشتی از سرگین و پلیدی مردم و فضولات حیواناتی که در کشتی بودند بسیار متعفن شد. ساکنان کشتی به ستوه آمده و نزد نوح رفتند و نزد او شکوه و گلایه کردند.
بعد از مناجات نوح به درگاه خداوند، امر آمد و نوح بر پشت فیل دست فرود آورد. چون نوح به این فرمان عمل نمود، خوکی از بینی فیل بیرون افتاد و همه یپلیدی ها را خوردن گرفت و سفینه پاک گشت. شرحی بود بر ضرب المثل های تاریخی

ضرب المثل “از کوره در رفتن”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/zarbolmasal-az-kore-dar-raftan.jpg

ضرب المثل “از کوره در رفتن”

به همراه ریشه یابی ادبی

شرح: ضرب المثل “از کوره در رفتن”، در باره کسانی که به طور غیر طبیعی و سریع خشمگین شده و با حالتی غیر عادی رفتار می کنند به کار می رود. وقتی کوره های آهنگری برای جدا کردن آهن از سنگ آهن و یا گداختن آهن روشن می شود، لازم است که درجه حرارت کم کم بالا برود تا آهن سرد به تدریج گرم و گداخته و مذاب شود، زیرا آهنی که ناگهان در حرارت شدید قرار بگیرد سخت گداخته شده و سپس با صداهای مهیبی منفجر و به بیرون کوره پرتاب می شود، یعنی “از کوره در می رود”.
بدین ترتیب برای توصیف رفتار افرادی که ناگهانی و به سختی خشمگین شده و از کوره اعتدال خارج می شوند با از کوره در رفتن آهن، ناگهان گداخته شده تشابه دارد، از این اصطلاح آهنگری استفاده می گردد. گلچین ضرب المثل های فارسی با توضیح

ضرب المثل “از بیخ عرب شدن”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/az-bikh-arab-shodan-a94.jpg

ضرب المثل “از بیخ عرب شدن”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “از بیخ عرب شدن” در زمانی به کار می رود که با وجود مدارک فراوان با کمال بی پروایی دست از انکار واضحات بر نمی دارد. بعد از حمله عربها به ایران، خط در ایران عربی گردید و زبان عربی در بسیاری نقاط جای زبان پهلوی و شاخه های گوناگون آن را گرفت. با این حال نتوانست زبان و فرهنگ ملی و قومی ایرانیان را ریشه کن کند.
در دوره حکومت های طاهریان، صفاریان و سامانیان در خراسان، این سلسله های ایرانی، زبان و خط عربی را در امور دیوانی و حکومتی جایگزین خط و زبان فارسی کردند و بسیاری از بزرگان ادب خراسان نیز زبان عربی را آموختند و به کار بردند.
ولی اهالی خراسان که به فرهنگ و ادب پارسی علاقه و دل بستگی فراوان داشتند درباره هر ایرانی که عربی می نوشت و با به عربی سخن می گفت به کنایه می گفتند که “از بیخ عرب شده است”، یعنی عرق و حمیت ایرانی و ایرانی نژاد بودن خود را که مثل روز، روشن و آشکار است انکار می کند و یکسره عرب شده است.  ریشه یابی ضرب المثل های فارسی

ضرب المثل “از اين ستون به آن ستون فرج است”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/az-in-soton-a94.jpg

ضرب المثل “از اين ستون به آن ستون فرج است”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “از اين ستون به آن ستون فرج است”، زمانیکه شخصی نا اميد می باشد و او را دلداري مي دهند كه در اندك فرصتي مشكل رفع و گشايش در كار می شود. مردي برای اولین بار به شهری مسافرت کرد. همان شب فردي به قتل رسید. نگهبانان مرد غريب را نزديك محل قتل دستگير کرده. و او را نزد قاضي مي برند. و چون مرد ناشناس نتوانست بي گناهي خود را ثابت كند،‌ قاضي دستور اعدام صادر كرد. فردا مرد مسافر را به يك ستون بستند تا اعدام كنند. مرد هرچه گفت كه بي گناه است و بعدا از اين كار پشيمان خواهند شد، جلاد گفت من بايد دستور را اجرا كنم.
جلاد آخرين خواسته مسافر را پرسید؟
مرد كه ديد مرگ وی نزديك می باشد گفت: مرا به آن يكي ستون ببنديد و اعدام كنيد. جلاد فكر كرد كه مرد میخواهد فرار کند و اين يك بهانه است و به او گفت اين چه خواهش مسخره اي است!
مسافر پاسخ داد: رسم اين است كه آخرين خواهش يك محكوم به اعدام اگر ضرري براي كسي نداشته باشد اجرا شود.
جلاد دست وی را با احتياط باز كرد و به ستون بعدي بست.
در همين لحظه حاكم و سوارانش از آنجا گذشتند و ديدند عده اي از مردم دور ميدان جمع شده اند، علت را پرسيدند گفتند مردي را به دار مي زنند. حاكم پرسيد: چه كسي را؟
جلاد جلو آمد و حكم قاضي را نشان داد.
حاكم پرسید: مگر دستور جديد قاضي به شما نرسيده است؟‌
جلاد پاسخ داد: آخرين دستور همين است.
حاكم گفت: اين مرد بي گناه است، او را آزاد كنيد. قاتل اصلي ديشب به كاخ من آمد و گفت وقتي خبر اعدام اين مرد را شنيده،‌ ناراحت شده كه خون اين مرد هم به گردن او بيافتد و با اينكه مي ترسيده خودش را معرفي كرد. من هم او را نزد قاصي فرستادم و سفارش كردم كه مجازاتش را تخفيف دهد.
مرد مسافر را آزاد كردند و او گفت: اگر مرا از آن ستون به اين ستون نمي بستيد تا حالا ‌مرا اعدام كرده بوديد. این است که میگویند: اگر خدا بخواهد از اين ستون به آن ستون فرج است. شرحی بود بر یکی از ضرب المثلهای معروف پارسی و کوچه بازار

ضرب المثل “آش نخورده و دهان سوخته”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ash-a94.jpg

ضرب المثل “آش نخورده و دهان سوخته”

به همراه ریشه یابی و تفسیر

شرح: ضرب المثل “آش نخورده و دهان سوخته” وقتی كسي‌ را متهم به اشتباه و گناهي كنند، ولي آن شخص اشتباهی نكرده باشد، از این متن استفاده می شود:‌ آش نخورده و دهان سوخته!
در روزگار قدیم، مردي در بازارچه شهر حجره پارچه فروشی داشت و شاگرد او پسر خوب، ليكن كمي خجالتي بود. روزي مرد بيمار شد و نتوانست به دكانش برود. شاگرد در دكان را باز كرد. قبل از ظهر به او خبر رسيد كه حال تاجر خوب نيست و بايد دنبال دكتر برود. پسرك در دكان را بست و دنبال دكتر رفت. دكتر به منزل تاجر رفت و او را معاينه كرد و برايش دارو نوشت. پسر بيرون رفت و دارو را خريد وقتي به خانه برگشت، ديگر ظهر شده بود. پسرك خواست دارو را بدهد و برود، ولي همسر تاجر که زن كدبانویی بود و دستپخت خوبي داشت و آش هاي خوشمزه او دهان هر كسي را  آب مي انداخت. خيلي اصرار كرد و او را براي ناهار به خانه دعوت کرد.
همسر تاجر براي ناهار آش پخته بودريال سفره را انداختند و كاسه هاي آش را گذاشتند. تاجر براي شستن دستهايش به حياط رفت و همسرش به آشپزخانه برگشت تا قاشق ها را بياورد. پسرك خجالتی  فكر كرد تا بهانه اي بياورد و ناهار را آنجا نخورد. فكر كرد بهتر است بگويد دندانش درد مي كند. دستش را روي دهانش گذاشتش. تاجر به اتاق برگشت و ديد پسرك دستش را جلوي دهانش گذاشته. به وی گفت: دهانت سوخت؟ حالا چرا اينقدر عجله كردي، صبر مي كردي تا آش سرد شود آن وقت مي خوردي؟
زن تاجر كه با قاشق ها از راه رسيده بود به تاجر گفت: اين چه حرفي است كه مي زني؟ آش نخورده و دهان سوخته؟ من كه تازه قاشق ها را آوردم. تاجر تازه متوجه شد كه چه اشتباهي كرده است. از آن‌ به بعد، وقتي‌ كسي‌ را متهم به گناهي كنند ولي آن فرد گناهي نكرده باشد، گفته‌ مي‌شود:‌ آش نخورده و دهان سوخته! شرحی بود بر گلچین ضرب المثل های معروف فارسی

ضرب المثل “آش شله قلمکار”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/ash-shole-a94.jpg

(ضرب المثل “آش شله قلمکار”)

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “آش شله قلمکار”، هر عمل و اقدامي که در ترکيب آن توجه نگردد، و آغاز و پايان آن معلوم باشد، به آش شله قلمکار تشبيه و تمثيل می گردد.
در طبخ آش از سبزیجات معطر و مخصوص آش مانند: گشنیز، تره، جعفری، اسفناج و حبوبات مانند عدس، نخود، لوبیا،برنج، پیاز و همچنین گوشت سردست بی استخوان، زردچوبه و روغن و.. استفاده می‌شد.
این آش نیز به فرمان ناصرالدین شاه و نذر وی همراه با آداب و تشریفات ویژه ای سالی یکبار پخته و میان مردم و درباریان پخش می شد و کلیه اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در این آشپزان افتخار حضور داشتتند و به کار طبخ و آشپزی می پرداختند. و هر کس به فرا خورشان و مقام خویش کاری انجام می داد تا آش مورد بحث حاضر و مهیا گردد. چون این آش ترکیب نامتناسب و از مواد بسیار تشکیل شده بود، هر عملی که ترکیب ناموزون داشته باشد را به آش شله قلمکار تشبیه کرده اند. شرحی بود بر ضرب المثل معروف فارسی

ضرب المثل “آستين نو بخور پلو”

http://www.smskade.ir/wp-content/uploads/2015/11/astin-a94.jpg

ضرب المثل “آستين نو بخور پلو”

به همراه تفسیر و ریشه یابی

شرح: ضرب المثل “آستين نو بخور پلو”، زمانیکه بر روی ظاهر افراد قضاوت شود بکار برده می شود. روزي ملا نصرالدين با لباس كهنه اي که به تن داشت به يك مهماني رفت. صاحبخانه با داد و فرياد وی را از خانه بيرون راند. او به منزل رفت و از همسايه خود، لباسي گرانبها به امانت گرفت و آنرا پوشید و دوباره به همان ميهماني برگشت. اينبار صاحبخانه با روي خوش جلو آمد و به وی خوش آمد گفت و ملا نصرالدين را در محلي خوب نشاند و برايش سفره اي از غذاهاي رنگين پهن كرد. ملا از اين رفتار خنده اش گرفت و پيش خود فكرد كرد كه اين همه احترام بابت لباس نوي او می باشد.
آستين لباسش را كشيد و گفت: آستين نو بخور پلو، آستين نو بخور پلو. صاحبخانه كه از اين رفتار تعجب كرده بود از وی پرسيد كه چكار مي كني.
ملا نصرالدين پاسخ داد: من هماني هستم كه با لباسي كهنه به ميهماني تو آمدم و تو مرا راه ندادي و حال كه لباسي نو به تن كرده ام اينقدر احترام مي گذاري. پس اين احترام بابت لباس من است نه بخاطر من. پس آستين نو بخور پلو، آستين نو بخور پلو. تفسیری بود بری یکی از ضرب المثل های قدیمی فارسی